فرداشب ۱۵ نفر مهمون دارم، از مهمونی دادن بدم نمیاد؛ عاشق درست کردن ژله و سالاد و غذام! ولی خب خسته میشم! قرار گذاشته بودم شبا زود بخوابم که ۵ صبح بیدار بشم و درس بخونم ولی به جز یکی دوبار نتونستم عملیش کنم! من کلا دارم تاوان بی عملیم رو میدم و به شدت از خودم ناراضی ام! چرا مغزم حاشیه رفتن رو بیشتر د ...
1. امروز که اداره تعطیل بود و مطمئن بودم که زنگ نمی زنند انتظار داشتم که بتوانم از خواب نوشین بامداد خنک لذت ببرم.اما،یک دیوانه ای راس همان ساعتی که مجانین اداره زنگ می زنند،زنگ زد گفت: - شما ماست فروشی؟ - چی؟ - شما ماست می فروشی؟ - خیر یهو عصبانی شد و داد زد: - پس چرا شماره ت رو به عنوان ماست فروش ...
من جدی جدی دارم رد میدم. واقعا دارم رد میدم اصلا دیگه برام قابل تحمل نیست این وضعیت. دکترم گفت از اسپیرو نیست. این دزی که مصرف میکنی تازه اونم یک روز درمیون همچین کاری نمیتونه بکنه بدبخت. برو سونو بده و فردا چند شنبه ست؟ جمعههههه اه خدایا. کاش فردا شنبه. من دیگه تموم شدم. نمیتونم این نامتوازنی هور ...
بسم الله بعضی ها واقعا ادب ندارن دختره چشم سفید بممیگه بهت میاد معلمی باشی مثل خرس مهربون، البته ببخشیدا اینطوری میگم... منم هیچینمیگم..خب چیبگم ؟ بگم خودت چی عین همستری؟ یا بگم بی ادب بلد نیستی حرف بزنی؟ الان بگم چی میشه؟ ادب میشه ..اصن مگه قرار دوباره ببینمش باش همنشینی کنم ؟ دهنت سرویس دختر حا ...
خب باید عرض کنم همچنان مریم مقدسم و به دکترم پیام دادم. و از لاو لایف پرشورم اطلاعات دادم. چرا که میخواست مطمین شه حامله نیستم. اونجا شوخی نکردم : ))) حالا تا شب جواب بده ببینم چکار کنم. من کیست و فلان بهمانم نداشتم تا حالا. توی این موقعیت خیلی احساس غریبی میکنم. پریشب داشتم با دوستم شوخی میکردم و م ...
دیشب شب پر ماجرایی بود. از مدیر جدید که زنگ زد و پرسید من آیا عمل کردم یا نه؟ و مدیر قدیمی که خیلی مثلاً غیرمستقیم زنگ زد و باز همین سوال رو پرسید تا دوست صمیمیم. و همه اینا از کجا آب میخوره؟ از اداره رازدار ما که من قراره مرخصی بگیرم. پیچیده که من عمل کردم. حالا بیتربیتا من گفتم قراره عمل کنم نگفت ...
به چ گفته بودم دلم بچه میخواد. اون گفته بود که نمیخواد منم گفتم من قراره مادر بشم میتونی انتخاب کنی پدر بچه هام تو باشی یا نه. گفته بودم ازدواجی هستم اما منظورم این نیس که بخوام حتما تو شوهرم باشی. چ خیلی بهم وابسته شده. شایدم دلبسته. دلش میخواد همیشه و همه جا باهم باشیم. راستش منم. حوصلم به ندرت کن ...
صبحها همیشه با بوی نان تازه و صدای ورقزدن کتابها شروع میشود. تو از کنار پنجرهی آن کتابخانهی قدیمی رد میشوی، نه برای کتاب، برای دختری که پشت میز اَمانت مینشیند و گاهی چشمش میافتد به تو. اسمش را نمیدانی، اما نگاهش شبیه داستانهاییست که هیچوقت تمام نمیشوند . اولینباریست که جرئت میکنی وار ...
به لطف خدا اومدم مسجد جمکران منتظر نشستم تا اذان بشه نماز بخونیم و برم ادامه این سفر گروهی.. باز هم مثل همیشه تنها بودن و تنهایی اومدن رو ترجیح میدم سفر انفرادی آدم استرس تایم خاصی سر قرار بودن رو نداره و وقتش بیشتره که خوب فکر کنه و خوب استغفار کنه... به وضوح حس میکنم ه این دفعه مثل دفعههای قبل م ...
سیر که باشی، نمیخوای همه بفهمن کجا رفتی، چی خریدی، قیمت لباست چند هست. سیر که باشی، لازم نیست موبایلتو ده بار بذاری روی میز تا همه ببینن چی داری. آدم سیر دنبال تأیید دیگران نمیگرده؛ چون خودش رو میشناسه و از درون پُره. بعضیا پُر از خالیان؛ ظاهرشون برق میزنه ولی عقل تهکشیده. با یه تیکه پارچهی م ...