امروز کمی از پایین موهام کوتاه کردم حدودا 4 سانت موخوره داشت :( (اون چند سانته نگه داشتم، اگه رزین رو حرفه ای یادگرفته بودم الان جاودانش می کردم 😂 قول دادم تا هرچی می تونم مواظبشون باشم ریزشش فعلا خیلی خیلی کم شده خوشبختانه. به مامان میگفتم موهام ریخت حجمش کم شده مامان گفت منم همین طور از زیر روسریش ...
لم داده تو بغل آفتاب وقتی داشتم نقاشی های آبجی رو رنگ میکردم به این فکر کردم کاش میشد آدم بتونه رنگ برداره دنیا و زندگیشو هر طور که دلش خواست رنگی کنه ولی ازون جایی که رنگ کردنم کج و کوله و افتضاحه حرفم پس گرفتم خدایا کلا هیچ کاری رو به خودمون نسپر، ما را به حال خود وامگذار ..... دمِ در دست دایی رو ...
ساعت دوازده و نیم شب، دخترخالهم پیام داد: بیداری برات کشک تنقلاتی بیارم؟ تازه خریدم و خوشمزهست. گفتم: آره بیدارم. زنگ رو بزن. همون موقع ناامیدانه توی یخجال به دنبال شکلات بودم. به شدت دلم شکلات میخواست و یا حتی بستنی کاکائویی. به پدرم زنگ زدم که برام تهیه کنه ولی در دسترس نبود. با یاس فراوان توی ...
خوبم ولی هنوز به بهونه قرارگرفتن در کنج آرامشم میرم که فقط با دیدن هر گوشه اون یاد خاطراتمون بیفتم خوبم ولی وقتی میپرسن از جناب عشق خبری نیست؟با نگاه خیره شدم به زمین میگم نه خبری نیست خوبم ولی وقتی میگن آقاتون چطوره؟با سنگینی یک درد که تو گلو و رو قلبم حس میکنم میگم خوبه سلام میرسونه خوبم ولی هنوزم ...
1. اینکه شب صحیح و سالم خودت را به دنیای خواب تسلیم کنی و صبح سرماخورده و تیغ در گلو خودت را به خورشید معرفی نمایی بلکه تیک حاضر را برایت بزند، غیر از یک شوخی پاییزی چه چیز دیگری می تواند باشد.مخصوصا که برنامه پیک نیک پاییزی هم چیده باشی و کلی برای رفتن به طبیعت دل خودت را صابون زده باشی. ◇ فردا به ...
هیولا اینبار قرصا رو از کجا گرفتی؟! "از همون داروخونه قبلیه؛ چطور مگه؟" هیچی انگار دیگه اینام اثر نمیکنن. "چرا مگه چی شده؟" بیقرارم، آشفتهام، حالم خوب نیست. حالم بده. هیولا هزار تا کار دارم و نمیدونم کدوم رو انجام بدم. از هر کاری یکم انجام میدم حوصلهام سر میره.... هیولا ور رفتن با مکعب روبیک رو م ...
بسم الله وای که چقد دلم برای خانواده ام برای شهرم برای آدمای شهرم تنگ شده بود🧡🧡🧡 امیدوارم روزی برسه که بیام خونه خودم و در نزدیکی خانواده هامون اما به صورت مستقل زندگی کنیم..... روزی برسه که به مامانم زنگ بزنم مامان شام بیا خونه ی ما... قابلمه های بزرگم رو بردارم و مهمونی های دست جمعی بدم + برای تول ...
ایران جز باهوش کشور هاست؟ فکر نکنم... امروز برای مشکل هورمونی که داشتم رفتم بیمارستان. نگم برات که ۴ ساعت توی نوبت بودیم (وقت باارزشم هدر رفت) و کلی آدم بی نوبت رفتن داخل و وقتی اعتراض می کردی های و هوی و دعوا راه می انداختن و... یه خانمه کنار من بود که پسرش مریض بود. طبق چیزی که دیدم احتمالا گوارشی ...
قسمت 1 : آنسوی سکوتِ صبحِ سرد باد سرد از لای درزهای پنجرهی چوبی اتاق میگذشت و به گوشههای پتو میچسبید. هوا هنوز روشن نشده بود و چراغِ کمجانِ کوچه از پشت شیشهی مات، لکهای زرد روی دیوار میانداخت. سِوْدا از همان پشت تاریکی چشم باز کرد؛ نه از خواب پریده بود، نه رؤیا دیده بود، فقط جسمی که سالها ...
به نظرم چص ناله بسه دیگه .. امروز میخوام با فاطمه برم شمال ویلاشون جفتمون احتیاج داریم یه کم تنها باشیم و یه کم ریلکس کنیم امیدوارم این مسافرته یه روزه بهم خوش بگذره و با انرژی برگردم به زندگیم و از نو رابطه م رو بسازم . من ناامید نمیشم .. من تلاش میکنم . تلاش زیاد . ...