از دیشب چندین بار پستهای کوتاه نوشتم و هیچ کدوم را منتشر نکردم. گذاشتم توی پستهای موقت! فکر میکردم این نوشتن و نخواستن خوانده شدن فقط در جاهای دیگر اتفاق میافتد مثلا تلگرام یا توییتر. حالا میبینم این جا هم مستثی نیست. عجیب است ولی فکر میکنم گرهی کور این روزهایم را پیدا کردم. همان که دکمهی غر ...
بسم الله دیروز اولین تولد پسر.. و پنجمین سالگرد ازدواجمون بود... ۵ سال از همسر بودنم و یکسال از مادر شدنم گذشت... + شده وقتی ته خط رسیدم به خودم گفته باشم:کاش شاغل نبودم، کاش معلم نبودم، کاش زن نبودم، کاش متاهل نبودم، کاش اصن زنده نبودم... اما هیچ هیچ سختی .هیچ ته خط رسیدنی باعث نشده گه یک لحظه فق ...
یک شنبه دوم هم گذشت بدون تو و من واقعیو خنده ها و حضور پیدا کردن تو زمان حال و چند دقیقه و ساعتی فراموش کردن بار گذاشته شده رو شونه هامون یادته گفتم یه بار بهم گفته بودی چیکار کنم؟نمیشه که زنگ بزنم بگمفلانی فراموشم کردی؟بعد خندیدی گفتی یادم میمونه که زنگ بزنم و ازت بپرسم؟ میشه زودتر برای پرسیدن همی ...
خاکستری عزیزم، اول آذر هست و این روزها وقت زیادی هدر میدم. امتحانات پشت سر هم هستند و دیگر پایان ترم یا میان ترم فرقی ندارد و همواره در حال امتحان دادن هستم. به خاطر مشکل هورمونی از خوردن هله هوله و فست فود منع شدم. خنده داره ولی خب تنها تفریح من خوردن چیزهای این مدلی و کتاب خوندن یا فیلم دیدنه. حال ...
یک عدد آدم خسته منتظر جواب استاد راهنما منتظر فرار ... ...
قصد دارم غر بزنم و کاملا غیرمنطقی و احمقانه ست. یه زمانهایی که طولانی میشینم پای کتابا و ته دلم خالی میشه که شاید با این همه تلاش هم باز به چیزی که میخوای نرسی، میترسم. حتی از تلاشم هم مطمئن نیستم و از صبح تا شب هزار و صد تا ایراد توی خودم میذارم. توی ۲۶ سالگی همچین راهی رو انتخاب کردن واقعا سخته. ...
خداروشمر پولش جور شد، مقداری پول میوه ها بود یه مقدارم خودمون گذاشتیم روش قراره یه وام هم از روش بگیرم. ینی از مدتی که بابا رفت بیمارستان بش گفتن قرنیه ات مشکل داره تا برج 11 که نوبت عملش فقط خدا می دونه ما چه استرسی کشیدیم و.. هزینه بالا یه طرف، خرج های خونه هم بود خراب شدن تک تک وسایل برقی و.. الا ...
هنوز کامنتها رو نخوندم فقط یکی خوندم سرفرصت میخونمشون جواب میدم . ۱-مخاطب خاص ۱ خوشحالم برات ،خدا پشت و پناهت باشه کاری به گذشته و دوربری ها نداشته باش باور کن هزار تا جون بهم اضافه کردی قول بده بهم همینطور پیش بری ببین خدا چطور کمکت میکنه خوشحالم خیلی خوشحالم. ۲-مهاطب خاص ۲ ،خوش قلب ترین من ،خیلی خ ...
من لش کردن را از سارا یادگرفته ام. خود سارا سالهاست در برنامه زندگیش زمانی را برای لش کردن در نظر می گیرد و حدس می زنم او هم از آرزو دوست دیگرمان این متد را یاد گرفته باشد.زیرا آرزو از همان زمان دبیرستان جمعه را واقعا جمعه اعلام می کرد به این معنی که در این روز خبری از هیچ کار ضد حالی از جمله درس خو ...
قسمت 3 : سکوتی که حکم شد صبحِ جلسه دوم دادگاه، هوا بوی سردی میداد؛ همان سردیِ اتاقهای اداری و راهروهای طولانی که انگار هر قدم آدم را از خودش دورتر میکند. سِوْدا را از پشت دری آهنی بیرون آوردند؛ با همان روسری رنگپریده، با همان چهره خسته، و با همان دستهایی که حتی برای دفاع از خودش لرز نداشت. پاها ...