سلام دوستان خوبم مهربانی و خوش قلبی و ذات نیکتون مستدام ببخشید که نبودم خوب میدونید من چند پست گذاشتم بعد ثبت موقت کردم چون بعضی کامنتها تهش خرده شیشه داشت و نمیشد تایید کرد .من واقعا فقط نوشتم که اگر فردی تجربه داشت بهم کنه از دوستان نازنینم ممنونم که خداییش خیلی تلاش کردن. راستش من هم به وزارتخانه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

فردا امتحان فیزیولوژی قلب دارم، خیلی خوندم ولی هنوز هیچی بلد نیستم. خیلی حجمش زیاده، خیلی خسته ام، خیلی سوال سخت میده، می ترسم، استرس دارم، گردنم درد می کنه، حالم بده + کتابهام رسیدن با اینکه کلی براشون ذوق داشتم مخصوصا secret hostory ولی الان عصبیم و حالم از هر چی کتاب و جزوه بهم می خوره ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیگه جهان باید به چه زبونی بهم بگه؟ این همه نشونه، این همه فرصت، این همه حرف منطقی، یعنی من نباید بفهمم که مسیرم شبیه سال ۹۶ شده؟ درسته ترسناکه، یه بار انجامش دادم و این خیلی بزرگ‌تره اما باید انجامش بدم. اگه می‌خوای چیزی رو داشته باشی که تا حالا نداشتی، باید کاری رو بکنی که تا حالا نکردی. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بسم الله خوردم زمین بدم خوردم زمین...از اون زمین خوردن ها که بعدش زمین و زمان دور سرت میچرخه و گوشت سوت میکشه‌و چشات هیچی نمیبینه... حالا این وسط خوردم زمین نگران بودم همسر به علت عذاب وجدان دیگه منو نیاره دریا تقصیر دریا نبود خودم دست و پاچلفتی بودم.. هیچی دیگه هیچی به همسر نگفتم که چقد درد دارم تا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب شب قشنگی بود واسم. گاهی خیلی چیزها رو یادم میره. مثل اینکه من هرچقدر هم طرف مقابلم رو کنترل کنم، نمیتونم مانع از خیانتش بشم. که اگه خیانت هم کرد میتونم از زندگیش برم. یا بعضی چیزها که از ذهنم و دنیام حذف میکنم و یه دنیای خیالی باشکوه میسازم که شکننده تر از شیشه است. من خیانت، جدایی، رنج، مرگ، د ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بسم الله چقد این زندگی عادی و تکراری رو دوست دارم برام دلنشینه وقتی موقع نماز صبح پا میشم و یه موجود کوچولو چهار دست و پا میاد کنارم و رو سجاده ام دراز میکشه و با تسبیح بازی میکنه یا وقتی همسر سرکار میره من و پسر خودمون رو تو بغلش جا میدیم و هزار بار بهش میگیم خیلی دوستت داریما خیلی میخوامتا.. وقتی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

ظهر که متن قبلی را نوشتم درون ماشین بودم یه سمت کلینیک فوق تخصصی چشم. از صبح بیدار بودم ولی برایم قابل تصور نبود این یکی را روی دوشم حمل کنم. من از عینک بیزارم و دلم نمیخواست عینک بزنم و از طرفی نامه مرخصی! بماند کیست عزیز را هم نادیده گرفتم. فعلا قصد دارم مریم مقدس باشم. بالاخره دنیا به مریم مقدس ه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

درمانده ام... عاجزم... از خیلی مسائل...! بی انگیزه تر از همیشه..! حالا میتونم بگم ناامیدم...! تو این دو سال تو هر زمینه ای شکست خوردم...! دوساله که فقط نمیشه...! انگار که اصلا نباید بشه...! و منی که مثل دخترک کبریت فروش هر از گاهی با روشنایی لحظه ای کبریت دلمو گرم «شدن ها » میکنم...! ضعیف شدم...! مث ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امشب طوفانی که توی سرم بود، با طوفانی که بیرون سرم بود رقابت میکردن. توی اتاق تاریکِ تراپی نشسته بودم با چشمای بسته، هیولا داد میکشید، مامان داد میکشید، بابا داد میکشید، دکتر داد میکشید، اون پشت رختخواب‌ها یه پسر کوچولویی هم بود که داشت نقاشی شیطان رو میکشید. صدای اذان میومد، یه ظهر تابستونیِ کثافت. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خبر خوب اینکه گچ را بازکردم و خبر بد اینکه فردا باید بروم سرکار.در حالیکه نه معلوم است کدام واحد باید بروم و نه می دانم اتاقم کجاست و نه خبر دارم اصلا میز و صندلی برایم در نظر گرفته شده است یا باید یک پا در هوا بالای سر ماهی گلی بایستم و کارهایی را که یک ذهن معمولی در دو روز یاد می گیرد، دو ماه تمام ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید