سلام ؛ منتظرم زود ساعت ۶ برسه بدوم برم جزرومد قسمت جدیدشو ببینم و برا امیر قصه هی اکلیل بپاشم تو دلم ... چه قدر تو خوبی آخه مرد ؟؟؟ همه ی اکلیلای قلبم برا تو 🥰 البته قصه ی سریال خیلی چرته اما من تحملشو دارم 🙃🙃 امروز یه کمک مهم به یه نفر کردم ؛ خداروشکر که حالش خوب شد کارش راه افتاد استرسش کم شد . ...
سلام ؛ اینجا سخت ترین جای زندگیمه . جائیکه همش سردرگمیه و من نمیدونم اصلا باید چه غلطی بکنم ؟؟؟ بازم استادم کارمو رد کرد . من واقعا چیکار کنم ؟ ...
سلام ؛ از صبح دلدرد خیلی شدیدی سراغم اومد . اونم بعد از خوردن یه لیوان کوچیک شیر و یه دونه خرما کنارش... تا خود ظهر از شدت دلدرد دراز کشیده بودم حتی همون وقت دراز کشم دردش آروم نشد. مسکن خوردم دلمو یکم ماساژ دادم هیچی بهترش نکرد ... چون خیلی گشنه بودم ظهر به هر زحمتی و با تحمل دلدرد ناهار خوردم و ...
سلام ؛ سلام خداجان . ببخشید که خیلی وقت با شما زیاد دوست نبودم و به کل از کمک شما قطع امید کردهبودم؛ ببخشید که هر وقت از مهربانی و بخشندگی شما کسی حرفی میزد یاد آن عشق داغون گذشته که بهم نرسیدیم پیش چشمم زنده میشد و مهربانیتان را رد میکردم آخه شما که خوب یادتان هست من چه قدرررر برایش گریه کردم و غص ...
سلام ؛ اصلا از سر از کار بعضیا در نمیارم... بعضیا واقعا چشونه؟؟؟ حالتون بده ؛ نگرانی دارین اضطراب دارین ترسیدین کلی احساس بد دارین اوکی من درکت میکنم من میفهممت زنگم بزنی تا حد توانم باهات همدلی میکنم و سعی میکنم حالتو بهتر کنم هر کاری از دستم بربیاد میکنم اما آخه چرا تو هر چیز بیخودی تا یکم حالتون ...
سلام از اول شهریور تا همین الان برام پر از استرس بوده ... کارام هیچ کدوم اوکی نشده و تازه هر دم از این باغ بری هم میرسد... معلوم نیست کی کارا درست بشه و من بتونم برا همیشه پرونده درس خوندن و دانشگاه رفتنو ببندم ... این دفاع خیلی بدههههه فقط دیگه به خوبی تموم بشه برهههههه😵💫 از بس تو اینستا اکلیل بر ...
دیروز اتفاقی دفتر خاطرات ۴ سال پیشم رو پیدا کردم ؛ همون روزای بعد رفتن اون ... هر روزشو ورق زدم و خوندم . چه قدر حالم بد بوده ... هر روزش آرزو کرده بودم بمیرم و همه چی تموم بشه .. چه قدر حسرت نوشته بودم ... چقدر بی توجهی دیده بودم ... بعد که برای ارشد رفتم دانشگاه دیگه سرم شلوغ شده و چیزی ننوشتم ... ...
سلام . الان که دارم اینارو مینویسم ازهمیشه خسته ترم ؛ معده درد وحشتناکی که از صبح تا حالا دچارش شدم یکمی بهتر شده اما همچنان درد و حس میکنم ... هر چند ساعتی یهو یه جا از بدنم شدید درد میگیره ؛ صبح دستام درد میکرد حالا کمرم ظهر شونه هام حالا چشام و سرم .... صبح زود فهمیدم که امسالم آزمون آموزش و پرور ...
زنگ زدم استادم که پایان نامه رو بخونه تا بارگزاری کنم بره ... میگه یه هفته دیگه میگم خیلی الان تو نوبت دارم 😶 یعنی به دفاع شهریور میرسم ؟؟؟؟ ...
شنبه صبح یک دفعه ای با تصمیم پدرم به گردش رفتیم ؛ رفتیم شهرکرد حوالی رودخانه که سرتاسرش یک دشت سبز و زیبا و هوای بهشتی هست . متاسفانه آب رودخانه خیلی خیلی کم شده بود آنقدر که سنگ ها و جلبک های کف آب کاملا معلوم بود؛ سه چهار تا تیکه از رودخانه کاملا خشک شده بود . کودک و بزرگسال همه وسط آب ایستاده بود ...