دکتر همش یاد اون روزی میفتم که گفتی برو زندگیتو بکن. اینروزا وسط یه لوله ام انگار تو اون لوله من نشستم و وقایع مدام تکرار میشه. دهانم تلخه و مزه رو حس نمیکنم. کثیفم و نمیتونم لباسمو بشورم. دوست دارم بمیرم. ...
یه مغاره کوچیک بود که همیشههه مشتری های خاص خودشو داشت، صاحب مغازه آقای قد بلندی بود به اسم مشهدی جعفر.. از فامیل های دور مامان بودن.. من 8،9 ساله بودم با اینکه خونمون دور بود اما همیشه یه سطل دستم می گرفتم این همه راه می رفتم تا مغازه مشدی جعفر.. ماست های خیلی خیلی خوشمزه ای داشت کم کم آوازه ماست خ ...
درخت زردالوی باغ مامان بزرگ تابستون خشک شد و دیگه امسال نمیتونم رو برگهاش وقتی کف زمین رو زرد کردن راه برم... در عوض زمین پر شده از برگهای خشک و قهوه ای درخت گردو ولی من دوسشون ندارم .... گوشه ی درو باز میکنم مامان بزرگ روی صندلی نشسته از همونجا ازش خداحافظی میکنم... درو که میبندم صدای دعای همیشگیش ...
نشسته ام پشت میز کارم و شکلات صبحانه به همراه چای میخورم ، امروز همه ی جا مدارس بانک ها ادارات دولتی تعطیلند اما پرسنل ادارات خصوصی مثل ما باید مثل اسب کار کنیم . صبح خیلی کلافه و بی حوصله بودم اما الان کمی بهترم . دیروز طی یک حرکت جوگیرانه به احسان و مهناز گفتم اومدن خونه مون ، توی یک ساعت همه خونه ...
یکی از انیمیشنهایی که بچه بودم میدیدم کله کدو یا Megamind بود. اول این انیمیشن نشون میده چطوری یه شخصیتِ بد شکل میگیره. با توجه ندیدن، با کمبود محبت و... کله کدو یه شخصیت بیآزار و خوبی هستش که دوست داره بقیه تواناییهاشو ببینن ولی وقتی این اتفاق نمیوفته تبدیل میشه به یه تبهکار! یه دیالوگی داره اول ...
مشکلی که در خودم پیدا کردم رو دارم حل میکنم. از توییتر هم اومدم بیرون و اکانتمو دادم دست دوست صمیمیم. توییتر ۳۰ روز نباشی اکانتت حذف میشه و من نمیتونستم روی گوشیم نگهش دارم. بهش گفتم تایم لاینم چک کن. متفاوته با تو،تجربه جالبی خواهد بود. گفت: نه من بچه خوبیم، این کارو نمیکنم. گفتم: دارم اجازه می ...
مهمونمون رسید :) رفتیم استقبالش... اتفاقا هم از مهمونمون گل هدیه گرفتم هم شکلات.. عکس هایی که قولش دادم ادامه رمز داره رمز پست حرف های خاص دوستان قدیم دارن.. ...
شاهانه ترین اخلاقی که سارا دارد این است که بعد لز نهار حتما باید یک چرتی بزند وگرنه هرآنچه عصب و نورون و سیناپس در مغزش وجود دارد دست در دست هم می گذارند به خشم و سارا را تبدیل به یک آتشفشان می کنند.البته تا اینجای زندگی من فورانش را ندیده ام خوشبختانه. امروز هم که اینجا بود بلافاصله بعد از نهار رفت ...
وقتی زندگی هدفمند باشه همه چیز راحت تر پیش میره.دایره اطلاعاتت اگه کنترل شده باشه کمتر مقایسه میکنی خودت رو و آرامشت بیشتره. من اعتراف میکنم خیلی وقتها نا سپاس بودم .بعضی انتخاب ها دست ما نیست من در یه شهر خیلی گرم به دنیا اومدم که وقتی دنیا اومدم احتمالا اصلا شاید شهر هم محسوب نمیشده اگر هم محسوب ...
بسم الله راستش من دوتا شوهر دارم یه شوهر در بقیه جاهای دنیا ( هرجایی میتونه باشه) با اخلاق حسنه یه شوهر در خانه و کاشانه ی پدری و در حضور خانواده ی خودش( با اخلاق دیکتاتوری و مگسی) و فعلا با همسر دیکتاتور برای چند روز زیر یک سقفم... نمیدونم شاید بهش مدالی جایزه ای چیزی تعلق میگیره.. + صرفا جهت خال ...