جدی همه جام درد میکنه، جدیها. دست چپم به شدت درد میکنه، اصلا نمیتونه تکونش بدم. انتظار نداشتم امپول پروژسترونم درد بگیره و نشیمنگاه گرامیمم درد میکنه از طرفی از شکم به پایین هم به خاطر پریود نشدن درد میکنه-_- یعنی تکون میخورم همه جام درد میگیره و بدتر از همه اینه که کمبود پروژسترون به شدت منو حساس ...
بعضی آدمها، نه که نخواهند... نمیتوانند. انگار عقلشان هرگز از خوابِ کودکی بیدار نمیشود. نه زمان، نه تجربه، نه زخم… هیچچیز آنها را بزرگ نمیکند. پیر میشوند، ولی عاقل نه. حرف میزنند، اما نمیفهمند. دوست دارند، اما بلد نیستند دوست داشتن را بیصدا، بیمنت، بیخودخواهی… این آدمها، توی هر جمعی که ...
سلام ؛ منتظرم زود ساعت ۶ برسه بدوم برم جزرومد قسمت جدیدشو ببینم و برا امیر قصه هی اکلیل بپاشم تو دلم ... چه قدر تو خوبی آخه مرد ؟؟؟ همه ی اکلیلای قلبم برا تو 🥰 البته قصه ی سریال خیلی چرته اما من تحملشو دارم 🙃🙃 امروز یه کمک مهم به یه نفر کردم ؛ خداروشکر که حالش خوب شد کارش راه افتاد استرسش کم شد . ...
امروز فکر میکردم امروز پنجشنبه است. عجله داشتم برم وسایل ماکت رو بخرم. گِل و برچسب نقرهای و آرمیچر و اینا. تو فکرم بود برم الکترونیکی محله ازش بپرسم چطور بدون کویل صفحه گرمایش میتونم درست کنم. وقت کمه انگار. وقت همیشه کمه برای من. از خواهرم پرسیدم امروز پنجشنبه است، نه؟ گفت دختر سه شنبه است هنوز. ...
من وقتی داشتم از این دکتر به اون دکتر میرفتم، توی یه داروخونه یادم اومد واکسن آنفولانزا میخواستم بزنم و خیلی جدی رفتم واکسن انفولانزا خریدم و زدم. الان یعنی جز این که پریود نشدم و دردهای مبهم دارم و هر لحظه ممکنه گریه کنم دست چپ هم ندارم و درد میکنه. جدی واجب بود واکنس زدن؟ = ))))) توی خواب دور میخ ...
هوای شهر بهتر شده. انگاری پاییز دارد خودش را به آدم نشان میدهد. از فاصله خانه تا کافه را پیاده آمدم. هوا گرگ و میش بود. خیابان خلوت. یک غروب دلگیر پاییزی. ...
حق ندارم از تو بگم، از تو بخونم یا از تو غصه بخورم، این چیزا رو باید بذارم برای وقت خودش. تراپیستم گفته... آخه خب تقصیر تو چیه که وسط هفته به دنیا اومدی؟ این شد سومین تولدی که نیستی... نمیتونم بهت پیام بدم... نمیتونم بهت تبریک بگم. چون یا سرد جواب میدی و حسمو خراب میکنی، یا معمولی جواب میدی و حسمو خ ...
این دو روزی که گذشت از صبح تا خود شب فقط در حال دویدن بودم. دویدن حتی گاهی نه در معنای استعارهای، گاهی واقعاً میدویدم که به مقصد بعدی برسم. دویدم و رسیدم! زندگی با تمام ناملایماتی که دارد اما تلاش را در خود پنهان کرده است. این دو روز من حدود ۸ میلیون تومان فقط هزینه دکتر دادم. اما ناراحت نیستم. سال ...
دیشب متوجه کم شدن قرصهام شدم! چون توی تاریکی خیلی گشتم تا یه قرص دیگه پیدا کنم... برای همین برای امروز وقت گرفتم. عصر که حاضر میشدم برم دکتر خیلی حالم خوب نبود! چیزیم نبودها... یکم بیحال و بی حوصله بودم! (هیولا میگه خب این که حال همیشگیته!) خلاصه جلوی آسانسور منتظر بودم که بیاد بزنم طبقه پنجم برم پ ...
او چیزی نگفت. فقط چای آورد . همانقدر که تلخ بود، گرم هم بود . بعضی دوستت دارمها، در فنجان پنهاناند . مانا/1404 ...