همین حالا کتابم را تمام کردم. آخرین کتابی که خوانده و تمام کرده بودم انقدر از نظرم دور بود که فکر کردم این اولین کتابیست که امسال میخوانم و تمامش میکنم. بعد یادم افتاد " ناسور" را هم خوانده‌ام‌‌. حتما چیزهای دیگری هم خوانده‌ام و یادم نیست. آخر من که بی کتاب سر نمی‌کنم. شاید هم کرده‌ام و خودم خبر ندا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

راننده‌ای که ما رو رسوند نجف، پسر واقعا خوبی بود. حتی وقتی تصادف کرد، آروم و مودب رفتار کرد. آخرش ازش تشکر کردم به خاطر رانندگی خوبش. در جواب گفت: خادم.. خادم... حدودا بیست دقیقه قبل از اذان صبح رسیدیم نجف. من تو ماشین نتونستم بخوابم. یه مقدار کمر و گردنم در معرض آسیب هستند و تو ماشین، هیچ‌وقت نمی‌ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

وقتی ببینمش دیگه نمیتونم ازش جدا شم. نگاهش، رفتارش... یهو حس میکنم این آدم با همه خوبی و بدیش مال منه. فعلا خشم و ناراحتیم ازش برای جدا شدن کافی نیس. گفت دنبالت اومدم نتونستم پیدات کنم فکر کردم با تاکسی رفتی، یهو نرم شدم. دیشب راه رفتیم. و بعد رفتیم سینما. فیلم زن و بچه. چقدر گریه کردم. آخرای فیلم د ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

در سال‌های اخیر، ژانر رمان بیشتر از گذشته مورد توجه علاقه‌مندان ادبیات قرار گرفته است. هر سال تعداد قابل‌توجهی رمان به زبان فارسی نوشته یا ترجمه می‌شوند و شمار خوانندگان این ژانر کم نیست. اما خوانش رمان به شیوه‌ای تحلیلی و فهم معانی تلویحی و عمیقی که از لایه‌ی سطحی رمان برمی‌آید، مستلزم آشنایی علمی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تو این مدت چندین اتفاق خوب و بد افتاد هربار که خواستم بنویسم انقدر خسته بودم که نوشته هام شبیه هذیون شد. پاک کردم و خوابیدم. ب بهم پیام داده بود، سین نکردم، پاکش کرد. از اینستا آنفالو و ریمووش کردم. دوباره پیام داده و دوباره سین نمیکنم. نمیخوام جزء کوچیکی از حرمسراش باشم. تمام وقتایی که توجه و محبتم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

صبح سه‌شنبه ما قرار بود حرکت کنیم ولی تا همسر بره ارزهایی که خریده بود رو تحویل بگیره، دیر شد و حدود ساعت ۱۱ ظهر راه افتادیم. اینم بگم امسال، برادرشوهر ۲۰ ساله‌ام هم با ما اومده سفر. بنده خدا تمام مسیری ‌که در ایران در ماشین نشسته بودیم؛ صندلی عقب پیش بچه‌ها بود. دیوانه‌اش کردند ولی نجیبانه هیچی نمی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کجای این نخ و رچ ها؟  کجای دار وجودم؟ چگونه بود زمانه؟ در آن زمان که نبودم؟   تو یکه نقش گلی روی چله ی تاریخ «من»، که نه...  «ذره ی پرزی که دست شانه زدودم»   بیا و تار های کهنه ی فرش را بنواز ببین مرا که میان دو رشته ی پودم.   بیا بباف و بچین کار یکسره کن خطوط نقشه ی قالی، خالی و خام چه سودم؟ این شع ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

۱. اطلاعیه‌ی «کارگاه نقد ادبی روان‌کاوانه ۲» کارگاه «نقد ادبی روان‌کاوانه (۲)» برای کسانی طراحی شده است که با مفاهیم پایه‌ای نظریه‌ی روان‌کاوی کلاسیک (فرویدی) آشنا هستند و مایل‌اند در نقد عملی روان‌کاوانه تبحّر پیدا کنند. لذا رویکرد این کارگاه صرفاً کاربردی است و به مفاهیم نظری نخواهیم پرداخت. در ای ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دقیقا یادم نمیاد  چند روزه، ولی یه مدته با خانواده داداشم هم خونه هستیم( تقریبا پنج شش روزه) چون تحویل خونه جدیدشون به علت جنگ کمی عقب افتاده و موعد اجاره شون هم تموم شده دیگه ناچار اومدن موقت سمت ما. و چقدر این زندگی اشتراکی برکت داشته برام عشقم به زنداداش دوباره سر برکرده ظرافت و زنانگیش توی خونه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پیشاپیش بابت انتشار چنین مطلب چندشناکی معذرت میخوام ... برای شام رفتم ازین مغازه های سوخاری کیلویی غذامو سفارش دادمو مشغول خوردن بودم که دیدم یه اقای نسبتا جوونی سرو صورتشو تو روشویی شست و اومد جلو پیشخون صندوقدار وایساد که سفارش بده، دیدم همین طوری آب از صورتش میریزه رو میز، با تعجب نگاش میکردم که ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید