دیروز به همراه چ و دوتا از دوستاش و خواهرش و شوهرخواهرش رفتیم خارج از شهر. چ واقعا حواسش بهم بود. نذاشت تنها بشم، حتی حواسش به ریزترین چیزها هم بود. با عشق زیادی نگاهم میکرد. تو نگاهش غرق میشدم. از شدت حسی که بهم داشت خجالت میکشیدم. کلا زیادی خجالتی بودم. گاهی خواهرش و دوست دیگه اشون باهم صحبت میکرد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نوشته‌های هذیان گونه نیمه شب را دوست دارم. ورژن بی‌حجاب مرا به نمایش میگذارد. امشب بین دو دخترخاله و یک خاله‌م بحث شد. من وسط بحث رفتم مسواکم را آوردم و دیدم عه بحث است.نشستم با مسواکم وسط جمع و دعوا را دنبال می‌کردم و اصلا مشارکتی نداشتم. راستش حق با دخترخاله‌هایم بود و خاله‌ام چرت میگفت. اما نباید ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سلام ... آتوسا می نویسد ؛ می نویسد که این بار همه چیز برایش فرق کرده ، حالا من قدر همه چیز را می‌دانم؛ چون جنگ را پشت سر گذاشته ام ؛ جنگ را گذرانده ام و چنگال مرگ‌را در کمین ، پشت پنجره ی اتاقم دیده ام ؛ توی انفجارهای وحشتناک ، توی ویرانه ی خانه ها ، ماشین ها، توی تن زخمی ادم های بیگناه و قلب های پر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کلا خانواده مادری من با زن دایی ام هزاران مشکل دارند به هزار دلیل.اما واضح ترین دلیلش ازدواج دخترهایی ام بود با یکی از فامیل های زن دایی ام که بنا بر روایت خانواده مادری همه اش با نقشه و توطئه زن دایی ام بوده است وگرنه دختر دایی نازار ما کجا و آن پسر بی سرو پای آس و پاس کجا؟ خلاصه اگر حتی آن نهصد و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پُر از ناگفته ام ناگفته هایی که دیگه دلم نمی خواد به زیون بیارم دیر فهمیدم اما فهمیدم آدم ها آدم های مناسبی برای شنیدن ناگفته های تو نیستن.. فقط کافیه به اختلاف پیش بیاد تا عمق ماجرا رو بدونی.. تو حیاط نشستم صدای دسته عزاداری میاد... هوا خیلی خنکه امشب ولی آسمون بی ستاره اس تو این تاریکی آدم دلش می ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نوید محمدزاده با خشم و خروش نسبت به اخراج پدر همسرش از ایران به افغانستان شکایت کرد و از تریبونش برای مسأله ی شخصی استفاده کرد. درست. او در همه جا کنارِ مردم نبود. درست. امّا قرار هم نیست که هر کس که تریبون داشته باشد گرفتار دیکتاتوری اکثریت شود و همه جا آن تریبون را در ظاهرِ طرفداری از "مردم" مصرف ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یکی از تعطیل ترین روزهای ساله و من مجبور شدم بیام سرکار. نمیدونم چی شد اما بالاخره بغضم شکست و مسیر خونه تا شرکت هق هق گریم با آهنگ قاطی میشد. "دار و ندار من و دل رفته به تاراج جنون *** آینه ی باور من خفته خاکستر و خون" دیروز تراپیستم گفت فاصله جلسات و بیشتر کنم و امروز حالم طوریه که انگار خنجر خورد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نوستراداموس قبلا آرایشگاه شخصی خودش را داشت. اما الان به همان علتی که هم تو دانی و هم من با سه تا آرایشگر دیگر شریک شده است و به اصطلاح در یک آرایشگاه دیگر برای خودش لاین گرفته است به عبارت دیگر با ورد به آرایشگاه با چهار تا خانم آرایشگر مواجه می شوی که خودش کلی بدبختی است. فک کن سلام و احوالپرسی با ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نمیدانم چه قرار است بنویسم. میخواهم فقط بنویسم. نبودن که عادی نمی‌شود فقط من دارم وانمود کردن را یادمیگیرم. دلم هم بیشتر می‌شکند و ظهر با خودم فکر کردم، چرا پیام نمیدهم؟ دیدم مهم‌ترین دلیل من این است که دوست ندارم مرا باری روی دوش‌هایش ببیند‌. من بار نیستم. من بار اضافی نیستم. از این که گاهی در روزه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

روزهای ما هم می‌گذرد این چند روز که کلی اذیت شدیم رابطه انسان با حیوان خانگی خیلی صمیمانه میشه چون یه موجود ناز دوست داشتنی که نمیتونه حرف بزنه و هرچند خرابکاری زیاد داره اما خیلی دوست داشتنی بود به هرحال خیلی اذیت شدیم ولی چیکار میشه کرد خدا کنه در حقش کوتاهی نکرده باشیم هر چند خریدنش اشتباه محض بو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید