خاکستری عزیزم، امتحانات دارن به پایان خودشون نزدیک میشن. گاهی فکر می کنم از بقیه عقب افتادم و کم خوندم. قبل از شروع امتحان کلی سوره حمد می خونم که پاس شم ولی یهو میبینم که نمره ام حتی خیلی خوب شده ولی دوباره خودم رو سرزنش می کنم و میگم "من لیاقت این نمره رو ندارم." هوم شاید هم داشته باشم؟! کسی چمیدو ...
رفتم اداره و کارم راه نیفتاد. هر چقدر هم خواستم مراحل قانونی رو بدونم بهم نگفتن و خیلی روی مخم رفتن. دیشب هم درست نخوابیدم. احساس میکنم خیلی تحت فشارم و واقعاً هم داره بهم فشار میاره این بلاتکلیفی. از طرفی فکر میکنم شاید بهتر باشه تغییراتی ایجاد کنم. مطمئن نیستم این تغییرات باید در خودم باشه یا اط ...
همین دیروز بود نوشتم فردا میان واسه بازسازی آشپزخونه دیروز عصر سه تا موتوری با هم تصادف کردن و یکی همون لحظه های اول فوت میشه حال بقیه هم خوب نیست.. واین پسری که فوت شده با همین آقایی که می خواست بیاد برای ما کار کنه فامیل دور هستن تو زمانی زندگی می کنیم که حتی نمی تونیم از یه ساعت بعدمون بنویسیم از ...
همسایه واحد روبرویی یک پسر نوجوان دارد که از شانس من عاشق چرنده و پرنده است و به یمن حضور ایشان من صبح ها را با صدای جیک جیک و جیک جوک و قار قار و قورقور آغاز می کنم و آه اشتباه نکید در حال گله و شکایت نیستم.در واقع فقط خواستم بگویم هر صبح با این احساس بیدار می شوم که در جنگل آمازون خوابم برده است ...
من هنوز پریود نشدم و رسماً دارم تبدیل میشم به مریم مقدس. هر چند روز یکبار یه علامت کوچک پیاماس ظاهر میشه و سپس ناپدید میشه و بدنم تصمیم میگیره برگرده رو حالت عادی. البته که اسپیرونولاکتون خیلی موثره ولی ماههای قبل این جور تاثیر نمیذاشت. حالا که میخوام آزمایش بدم و آزمایشم باید اواسط دوره باشه و ...
نیما ، داداش پونزده ساله م ، از بچگی چشم راستش کمی انحراف یا همون استرابیسم داشت که با بالا رفتن سن ش هی داشت بیشتر و بیشتر میشد. امسال تابستون با اصرار من و اینکه خب تو سن نوجوونی و بلوغ هم هست و بالاخره خودش شاید از این قضیه اذیت بشه بردیمش و عملش کردیم ، روز عملش دقیقا فردای روز تولدم بود و خب م ...
هر شب، درست در ساعت هشت، قطاری بیصدا و بیمسافر به ایستگاه مهآلود میرسید. هیچ چراغی روشن نبود و حتی صدای قدمهای مسافران را نمیشد شنید؛ انگار قطار فقط برای یک نفر آمده بود . مردی همیشه کنار ریل منتظر میایستاد، ساعت جیبیاش را در دست میچرخاند، تیکتاکش در سکوت شب مثل صدای قلبش میزد. نگاهش به ر ...
بسم الله امروزم تمام شد... پسر و پدر خوابیدن ده روز اول ماه شهریور رو ارزیابی کردم اگر بخوام میانگین بگیرم ۷۰ درصد از رژیمم پایبند بودم بقیه اهدافم بالا ۸۰ درصد رسیدم. امیدوارم دهه دوم نوساناتم به حداقل برسه امروز روز نسبتا خوبی بود ...کمتر گوشی استفاده کردم کلی با پسر بازی کردیم... و خداروشکر میکن ...
سلام از اول شهریور تا همین الان برام پر از استرس بوده ... کارام هیچ کدوم اوکی نشده و تازه هر دم از این باغ بری هم میرسد... معلوم نیست کی کارا درست بشه و من بتونم برا همیشه پرونده درس خوندن و دانشگاه رفتنو ببندم ... این دفاع خیلی بدههههه فقط دیگه به خوبی تموم بشه برهههههه😵💫 از بس تو اینستا اکلیل بر ...
نیما نوشته بود : دلتنگی کمتر شده و جایش را به دلخوری داده. حظ کردم که چقدر دقیق و چقدر درست و نِکو گفته این پسر. نیما نگارستان را هزار سال پیش از وبلاگ " یک گلوله برای ژنرال" میشناسم. بعدتر کانال That's all folks را پیدا کردم و بیشتر خواندمش. البته حالا دیگر می گوید نیما مرده و اسم واقعی اش هم امین ...