امروز ساعت شش عصر رفته بودم گوشت بخرم، اما، شنیدم که : - دیر آمده اید.گوشت تمام شده است. چند روز پیش ده تا سوپرمارکت را گشتم تا توانستم مرغ پیدا کنم.تازه چه مرغی.فروشنده گفت: - خونریزی زیر پوستی داره! - یعنی چی؟ -چیز مهمی نیست.به مرغ تو مسیر ضربه وارد شده! مرغ را خریدم و آن شب از بس گرسنه بودم مقدار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کاش کاش کاش میشد همین الان چمدونمو میبستم و واسه همیشهههه گم و گور میشدم و این شاهینو تا آخررررر عمر حسرت ب دل میذاشتم .. هر چند این آدم انقددددد بی رحم و بی احساس هست که اگه اینکارم کنم ککش هم نمی گزه .. خدایا چرا این آدمو تو زندگی من گذاشتی که انقد اذیتم کنه .. من واقعا چه گناهیی کرده بودم ؟ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خواستم از بتمنی یه پست بنویسم از باز شدن شکوفه های درخت توی حیاطمون و... ولی یه نکته از آدم لجباز ( از بس تند می حرفه اسمشو گذاشتم آدم لجبازه) یاد گرفتم.. دست گذاشت رو یه نقطه ای که من حاضر نیستم اینو بپزیم.. درست میگه ها ولی من هنوزم قانع نشدم و نپذیرفتم تصور اینکه من تبدیل شدم به آدمی که: جایی که ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کوهستان زردکوه در جنوب غربی ایران در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. این رشته کوه طولانی ترین کوهستان زاگرس مرکزی محسوب می شود که از شمال غربی به طرف جنوب شرقی کشیده شده است و ما بین شهرستان کوهرنگ ، بازفت ، دهستان دو آب صمصامی و میان کوه موگویی واقع شده است. این رشته کوه دارای قلل اصلی و فرع ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بسم الله‌ دو روز بود فشار کاری بنظر خودم بالاترین حد ممکن بود پس سردرد داشتم همش گرسنه بودم میل به شیرینی داشتم بازدهی نداشتم و اخلاق نداشتم صبحی تصمیم گرفتم بیخیال و ریلکس باشم ... کلی از خدا کمک خواستم برخلاف هر روز همش غر میزدم که عه پسر چه زوو بیدار شد بچه الان وقته بیدار شدنه؟، امروز وقتی بیدار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

وقتایی که میرفتم صبحونه بیمارستان رو بگیرم و تخم مرغ آب پز و گوجه بود کلی غر میزدم که چرا همینو املتش نمیکنن بدن به ما امروز که دقیقا همین صبحونه رو تو خونه خوردم فهمیدم دلیلش چیه... دیشب طی یک حرکت ناگهانی امروز آف کردم ولی الکی... نشستم خیره شدم به پنجره ، به آسمونِ آفتابی امروز ، به دوتا گلدون گو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نزدیکای چهار صب خواب دیدم سوار اسنپ شدم بیام سرکار ، راننده منو دزدید! از خواب پریدم و تا یه ساعت خوابم نبرد ، الان باچشمای بادکرده تو اسنپم و ب این فکر میکنم که بار مسئولیتی که رو دوشمه چقدر زیاد شده ، یعنی زیاد بود فقط من دوباره بهش پی بردم و علتش اینه که دیشب با خستگی زیاد شام درست کردم و تازه او ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز در آبدارخانه لیوان شیرم کج شد و کمی روی زمین ریخت.امروز پیشخدمت آمده بود تا من را دعوا کند زیرا: - کلی مورچه دور شیر جمع شدن من داشتم عذرخواهی می کردم که کیوان وارد شد و گفت؛ - چه خبره؟ خبر را گفتم و واکنش کیوان پیشخدمت را کیش و مات کرد: - خوب مورچه ها هم باید یه چیزی بخورن بعد توضیح داد که در ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من از بچگی عاشق کامپیوتر و برنامه‌نویسی بودم. یادمه یه بار شب با اینکه صبحش مدرسه داشتم، تا 4 صبح بیدار موندم و یه وبسایت ساختم! این برای پروژه‌ای بود که داییم (دایی کوچیکم) قبول کرده بود ولی من یواشکی سر درآوردم از پروژه و خواستم توی یه بخشی بهش کمک کنم پس طرح صفحه اول وبسایت رو ساختم. صبحش ریختم ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یجوری حس دلتنگی و ناتمام بودن شبها موقع خواب بهم دست میده که... واقعا حس تلخیه... + فردا گمونم میشه ششمین ماهی که مریم خانم ماهی یکبار میاد خونمون... ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید