آدمی نیستم حرف کسی به دل بگیرم جز، حرف های منفی ینی به حدی این حرف ها حال منو بهم می زنه که حد نداره می خوای یه جیزی شروع کنی از همون اول میگه نمیشه شانس نداری نکن که نمیشه و... من اصلا طاقت گوش دادن به این مدل حرف ها ندارم همیشه تا مامان شروع می کته منم میگم وای چقدر حرف می زنی دو دیقه دهنت ببند می ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تابستان، با تمام آفتابش، دروغ نمی‌گوید . حرارتش رو به پوست می‌کشد، همان‌طور که کینه‌ها به قلب . و من امروز برای تویی می‌نویسم که از "او" متنفری ... نه از سرِ بی‌دلیلی، نه همیشه بی‌حقی . گاهی حق با توست، گاهی با او، گاهی هیچ‌کدام‌مان نمی‌دانیم . اما این تنفر، جانت را می‌سوزاند، بی آن‌که کسی بویش را ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

گاهی اوقات یهو کلیک می کنم رو یه خواننده و فقط آهنگ های همون رو گوش میدم الان کلیک کردم رو حامیم.. ولی من نباید با این صدا و اهنگ دلم می گرفت... ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اینبار وقتی داشتیم برمیگشتیم، حسابی بغض کرده بودم، اونقدر که به سختی و به ندرت صحبت میکردم. بغل خداحافظی که کردیم، هر دو سرمونو برگردوندیم و همو ندیدیم. من سریع از ماشین بیرون پریدم و شروع کردم به راه رفتن. از اون بغض فقط یه قطره اشک بارید. باقی رفتن تو قدم هام. عکسامونو میبینم، حال خوبمون، اعتمادی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند روزه مادربزرگم خونه‌ی ماست. پریشب من ساعت یازده رفتم بخوابم و دوازده دیدم از گشنگی نمی‌تونم بخوابم، رفتم پایین. همه خواب بودن جز مادربزرگم. قابلمه آبگوشت رو از سر گاز آوردم پایین. نون اوردم و مثل قحطی زدگان هی داشتم میخوردم. مادربزرگمم روبروم بود ولی هیچی نمیگفت با تعجب نگاه میکرد‌. فرداش مامانم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

وقتی رفته‌بودم محل کارم را مشخص کنم، دوست دانشگاهم ( که سفرهای اخیر را با او بودم) نیز همراهم بود. دوست‌های صمیمی تقریباً محسوب می‌شویم. توی ماشین به او گفتم سه‌شنبه فلان جا کار دارم، اگر کاری داری با هم برویم. در کمال تعجب گفتم بله کار دارم و باید یک نامه بگیرم. بلیط گرفتم و با هم به شهر مورد نظر ر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اینقدر حرف دارم در حد منفجر شدن فقط بگم به موضوعی از امروز صبح تا الان داره مغزمو ریز ریز می کنه هرکاری بگی واسه حلش کردم نمیشه که نمیشه دلم می خواد فقط جیغ بزنم بزنم هرچی دم دستم خورد و خاکشیر کنم بلکه یُخته آرووم بگیرم * لامپ اتاق خاموش بود یه چیزی روی بالش حس کردم فکر کردم پروانه اس بخاطر نور گوش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

1. از حق نگذرم تابستان امسال حداقل تا حالا خنک بوده است.اما نه در حدی که به کسی سرما بخوراند.این سرمایی که من خورده ام کار کولر است و البته که کولر بدبخت خودش روشن نمی شود.من روشنش می کنم. * سرما خوردگی در تابستان شببه رانندگی در لاین اشتباه است. 2. با جابجایی خانه مسیر پیاوه روی هایم‌ هم عوض شده اس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز سعی کردم مرهم زخمش باشم. باز بحث همیشگی و باز کرد و نتیجه شد کات هفتم! من تاحالا با ۷ نفر تو رابطه نبودم که این آدم ۷ بار باهام کات کرده! راهی نموند دیگه. چ برای همیشه تموم شد. یاد گرفته بودم تموم اجزای صورتش و دوست بدارم. قبل از اینکه از ماشینش پیاده شم، گفت بغل کنیم؟ یکم قیافه دمغم بهتر شد و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خب اومدم بنویسم، خیلی دنبال پایان بندی و شروع نیستم. هر چیزی که توی ذهنم میاد رو میخوام بنویسم. اول این که امروز کنکور زبان دادم. فکر نمیکنم خوب داده باشم و طبق چیزی که صحیح کردمم جالب نبوده اما تنها نکته خوب ماجرا این بود دیدم که میشه یک امتحان رو راحت داد و نگران نتیجه نبود. بدون استرس نتیجه و این ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید