خاموشی هرگز نیست زیر خاکستر دردها آتش شعلهور است نسرین(مانا) خوش کیش ...
همهچیز با یه نگاه شروع شد. نگاه پر از امید و اعتماد، نگاه به کسی که فکر میکردم دنیا و همهچیز منه. و فکر کردم بلاخره اومده، کسی که با لبخندش دنیای منو روشن میکرد. روزهایی که کنار هم بودیم، پر از حرفها و رویاهایی بود که توی ذهنم میساختم. باور داشتم که این راه، راه مشترک ماست و هیچ چیز نمیتونه م ...
وقتی برای آخرینبار در را پشت سرش بست، فقط سکوت ماند و بوی ماندهی عطرش. هنوز فنجان نیمهخوردهی قهوه روی میز بود. تلخ، مثل تمام آنچه نگفتم . منیره همیشه بلد بود لبخند بزند. حتی وقتی ناراحت بود، چشمانش برق میزد. مهمانها میگفتند: ـ چه زن مهربونی! من لبخند میزدم. چون بلد بودم نقش شوهر خوشبخت را خو ...
از خواب که بیدار میشوی، هوا هنوز تاریک است. پرده را کنار میزنی و بیرون را نگاه میکنی؛ چراغهای خیابان هنوز خاموش نشدهاند و صدای چرخدندهی بخاری گازی، تنها نشانهی حیات در خانهی سرد و ساکت توست. سرفهات مثل صدای فلز روی فلز میپیچد و در گلو میسوزد. کنار تخت قرصها چیده شدهاند؛ یکی برای فشار، ...
شاید زندگی منصفانه نیست، اما این به معنای سکوت ما نیست . در گوشه و کنار جامعه، سایههای ناعادلانه روی انسانها سنگینی میکنند . کسی که شایستگی دارد، گاهی بدون دلیل از مسیر کنار گذاشته میشود و کسی که مهارت ندارد، به جای او نشسته است . این سایهها را نمیتوان نادیده گرفت؛ باید با آنها روبهرو شد، حت ...
باطنِ زیبا، عطریست که بیآنکه دیده شود، فضا را پر میکند . نرمی نگاه، گرمای واژه، صداقتِ بیمنت ... زیبایی واقعی، آنجاست؛ جایی در دلها، نه در قابها . و تنها دلهایی که بهراستی میبینند، آن را میشناسند . نسرین(مانا) خوشکیش/1401 ...
روزی که "گندم" با "سینا" ازدواج کرد، آسمان آبیتر از همیشه بود. دلش پر از امید بود؛ خیال میکرد با مردی همراه شده که در نگاهش عشق شعله میکشید. سینا آنقدر عاشقانه از او خواستگاری کرده بود که حتی مادر گندم گفته بود: «دخترم، خوشبختی جلوی پاته.» گندم لبخند زد و گفت: «آره مامان، من مطمئنم .» اما روزهای ...
راز سئوکاری که شب میخوابه ولی سایتش خودش رشد میکنه! (n8n + AI)اگه تازه وارد دنیای سئو شدی، شاید هنوز گیج باشی که از کجا باید شروع کرد.از یه طرف باید محتوا تولید کنی، از یه طرف باید دادهها رو آنالیز کنی، و از اون طرف هم باید بفهمی گوگل دقیقاً دنبال چیه!اما یه واقعیت مهم وجود داره:سئو امروز، دیگه ف ...
من یه infpام: من چیزهایی رو دوست دارم که دیگران دوست ندارن...:) ...
ایستگاه شلوغ است، صداها در هم میپیچند؛ اما سکوت درونم از همه بلندتر است. مردی با لباس کار کهنه، دستهای پینهبستهاش را پشت سر قفل کرده و به دوردست نگاه میکند؛ انگار کسی را انتظار میکشد که سالهاست نیامده. کنار او زنی نشسته که کیسهای پر از سبزیهای ارزان خریده؛ صورتش پر از خطهای خستگی است، اما ...