داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد. درست در ساعات انتهایی نوازش سیاره ما با دست های خورشید. آسمان نقره فام شده از ابرهای بارانی نیم ساعت پیش حالا رفته به آبی روشنش باز می گذشت و داشت باران در مسیر ناودان می ایستاد. در ایوان خانه نشسته بودیم؛ من بودم، او هم بود، تنها صدای حاظر در صحنه سقوط مرگبار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

وسط نوشتن یه متن خیلی خوب بودم که برق رفت و منم ذخیره اش نکرده بودم...ینی یجوری حالم گرفته شد که الان نمیتونم دوباره همون متنو بنویسم :( ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

هر آن طور که میخواهند کم محل ات میکنند، دل نگرانی هایت برایشان را حتی به کف کفش هایشان هم نمی گیرند، ساعت ها و روزها پیغام پشت پیغام میفرستی و آن ها در بی توجه ترین حالت ممکن در جهان بی خبری از خودشان رهایت میکنند، دقیقا اینکارها را از زمانی آغاز میکنند که مطمئن میشوند تو همیشه هستی. مطمئن اند که دل ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تنهایی همیشه تاریکی نیست، گاهی آفتاب‌گیرترین اتاق هم می‌تواند خالی باشد. آدم‌ می‌خندد، با دیگران حرف می‌زند، حتی گاهی شلوغ‌ترین جمع را همراهی می‌کند، اما تهِ دلش، یک اتاق هست که درش را هیچ‌کس نمی‌زند. تنهایی یعنی دلت حرف دارد، ولی مخاطب نه. یعنی دلتنگی‌ات را قورت بدهی، چون کسی حوصله‌اش را ندارد. مان ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

در دنیایی پر از صدا و هیاهو، او در شکوه سکوت خود پناه گرفت. سکوتی که نه از ترس، بلکه از قدرت و آرامش سرچشمه می‌گرفت. در این سکوت، او توانست صدای واقعی قلبش را بشنود و مسیر تازه‌ای برای زندگی‌اش پیدا کند . مانا/1404 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From November 25thمعطل دوستی شده بودم که بی معرفتی را در حقم تمام کرد و مجبور شدم تنها بروم کیش برای امتحان تافل. حتی نمی‌دانستم از پس تنهایی سفر رفتن بر می آیم یا نه؟ حتی اسم هتل را نمی دانستم چون او جا رزرو کرده بود از خواهرزاده اش که از کارکنان هتل بود. نمی‌رفتم از امتحان جا می ماندم، ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

لطفا در مورد زندگی شخصی آدم‌ها نظر ندهید، بدون خرد و اطلاع از زندگی‌شان. شما جای آن‌ها نیستید . شما نمی‌دانید در مسیر پرپیچ‌وخم زندگی، چه چیزهایی را تجربه کرده‌اند . عاطفه‌شان را زیر سؤال نبرید ... شاید آن لبخند کوتاه، نتیجه‌ی نبردی طولانی با درد بوده باشد . شاید آن سکوت، فریادی باشد که هیچ‌وقت شنید ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

لطفا در مورد زندگی شخصی آدم‌ها نظر ندهید، بدون خرد و اطلاع از زندگی‌شان. شما جای آن‌ها نیستید. شما نمی‌دانید در مسیر پرپیچ‌وخم زندگی، چه چیزهایی را تجربه کرده‌اند. عاطفه‌شان را زیر سؤال نبرید... شاید آن لبخند کوتاه، نتیجه‌ی نبردی طولانی با درد بوده باشد. شاید آن سکوت، فریادی باشد که هیچ‌وقت شنیده نش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

فراموش می‌کنی . یا دست‌کم تلاش می‌کنی فراموش کنی . صبح، وقتی از خواب بیدار می‌شوی و برای لحظه‌ای نمی‌دانی امروز چندشنبه است، فکر می‌کنی شاید دیگر همه‌چیز تمام شده باشد. جای خالی کنار تخت را نگاه نمی‌کنی، صدای نفس کشیدن کسی را انتظار نمی‌کشی، و موبایل را بی‌آنکه به پیامی امید داشته باشی، چک می‌کنی . ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کسی که زیر پای دیگران را خالی می‌کند، چون سم در رگ‌های زندگی است؛ بی‌رحم، ناپیدا و ویرانگر. او راه را می‌بندد و به جای ساختن، ویرانی می‌آفریند. اما نمی‌داند هر کینه و نفرتی، روزی خودِ او را خواهد بلعید . مانا/1404 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید