من جدی جدی دارم رد میدم. واقعا دارم رد میدم اصلا دیگه برام قابل تحمل نیست این وضعیت. دکترم گفت از اسپیرو نیست. این دزی که مصرف میکنی تازه اونم یک روز درمیون همچین کاری نمیتونه بکنه بدبخت. برو سونو بده و فردا چند شنبه ست؟ جمعههههه اه خدایا. کاش فردا شنبه. من دیگه تموم شدم. نمیتونم این نامتوازنی هور ...
خب باید عرض کنم همچنان مریم مقدسم و به دکترم پیام دادم. و از لاو لایف پرشورم اطلاعات دادم. چرا که میخواست مطمین شه حامله نیستم. اونجا شوخی نکردم : ))) حالا تا شب جواب بده ببینم چکار کنم. من کیست و فلان بهمانم نداشتم تا حالا. توی این موقعیت خیلی احساس غریبی میکنم. پریشب داشتم با دوستم شوخی میکردم و م ...
دیشب شب پر ماجرایی بود. از مدیر جدید که زنگ زد و پرسید من آیا عمل کردم یا نه؟ و مدیر قدیمی که خیلی مثلاً غیرمستقیم زنگ زد و باز همین سوال رو پرسید تا دوست صمیمیم. و همه اینا از کجا آب میخوره؟ از اداره رازدار ما که من قراره مرخصی بگیرم. پیچیده که من عمل کردم. حالا بیتربیتا من گفتم قراره عمل کنم نگفت ...
به چ گفته بودم دلم بچه میخواد. اون گفته بود که نمیخواد منم گفتم من قراره مادر بشم میتونی انتخاب کنی پدر بچه هام تو باشی یا نه. گفته بودم ازدواجی هستم اما منظورم این نیس که بخوام حتما تو شوهرم باشی. چ خیلی بهم وابسته شده. شایدم دلبسته. دلش میخواد همیشه و همه جا باهم باشیم. راستش منم. حوصلم به ندرت کن ...
امروز سومین امتحان از چهار امتحان ترم دوم ۱۴۰۳_ ۱۴۰۴ رو دادم که به خاطر جنگ به شهریور موکول شده بود. نمرات هم سریع میان. امتحان شنبه رو ۱۸ شدم و امتحان یکشنبه ۱۶ و نیم. من برای تاریخ خیلی خوندم. تمام فرجههای امتحانات رو داشتم تاریخ میخوندم. دو تا دوره تاریخ به صورت آفلاین از دو استاد مختلف خریدم ...
وقتی تو با من قهری، منم با خودم قهرم. ...
عروسی خوب گذشت. من نامزد چ معرفی شده بودم. یواش یواش با آدمهای غریبه ارتباط برقرار کردم و همه چیز خوب پیش رفت. در اصل بخاطر چ من تجربه جالبی داشتم. همیشه دوست داشتم این مدل عروسی و شرکت کنم. واسم لباس اجاره کرد و بردم آرایشگاه. خیلی تغییر کردم و چ خیلی ذوق میکرد واسم. دیشب یه دورهمی کوچیک رفتیم. چ ...
این رو تو کانالم نوشتم؛ و هنوز باورم نمیشه آبان دیگه بین ما نیست :(((( https://abanam.blog.ir/ دوستم رو که از روزهای ۲۰ سالگی میشناسمش؛ همیشه نوشته هاش رو خوندم و به طور نسبی در جریان زندگیش بودم رو از دست دادم. از دیشب قیافه ش جلوی چشممه؛ و چقدر حیف که خاک این همه زیبایی و استعداد رو به خودش گرفت. ...
زهرای بابا سلام یازدهم شهریور گذشت و به زمان ما زمینی ها 9 ساله شدی. تولدت مبارک. ...
سلام ارتباطاتم از گنج ارزشمندترن برام. البته ارتباطات حقیقیم. بهترین ارتباطی که در جهان با خودم و دیگری پیدا کردم در میان کلمات بود. در اینجا و از دست دادن چیزی که اینجا پیدا کردم خیلی دردناک تر از از دست دادن صد و ده بیست گرم طلایی بودکه روزی اشتباهی انداختم توی سطل زباله شهرداری... نوشتن بخشی از ...