جمعه همیشه برای من روز آزادی و رهایی بوده. جمعه یعنی هیچ کاری نکردن. حالا اما آنقدر از برنامهام جا افتادهام که ' هیچ کاری نکردن' معنایی ندارد. حس بد دارم و باید این حس را برطرف کنم. دوست ندارم حسهای بد آویزانم باشند و در طی هفته بعد هم همراهم جیرینگ جیرینگ بیایند. امروز ولی احساس تنهایی هم میکن ...
امشب کمی خاکستریام. از برنامه درسیام به شدت جا ماندم و ترسیدم. ترسیدم که نتونم، که نشه، که همینطور عقب بمونم. مامانم که خونه نیست همه برنامههام بهم ریخته و نظم موردنظر رو ندارم. هیچ دلیلی نداره نتونم عقب افتادگی رو جبران کنم و میدونم میشه اما کمی ترسیدم و نگرانم. هر چی میخوام بنویسم کلمهها جور ...
زنها پر هستند از عشق. قدرت خلق زیبایی. نیروی آفرینش... دیوهای دنیایِ دنی، از مشغولیت زنها به کشف و خلق زیبایی، بیزارند. منزجرند. متنفرند. من بعضی از زنها رو میبینم که بدجوری زخمیاند، در حال خونریزی افتادند یه گوشه، یا دیوهای پلید، مشغولشون کردند با دشمنهای فرضی تا تمام قوّتشون ته بکشه. ...
کوله به بغل تو ایستگاه اتوبوس نشستم و منتظر خط واحد مطمئن نیستم پنجشنبه خط واحد هست یا من دیر اومدم که ازش خبری نشده هنوز امشب با رئیس شیفتم و ایشون یه قانونی دارن که هر کس نفر آخر بیاد باید شام بده و ازونجایی که الان نه خودم نه کارتم اصلا روحیه و اعصاب خرج کردن نداریم پس امشب زودتر با خط میرم سرکار ...
سرما خوردم، مادر چ هم همینطور. دیروز چ تا مدت زیادی درگیر کار بود. قرار شد زودتر برم خونه و صبح زود همو ببینیم. دارو خریدم. چ گفت مشکلی نیس؟ ناراحت نمیشی الآن بری خونه؟ گفتم نه ولی حواست به مامان باشه. سرماخورده ولی چون عمل کرده نمیتونه دارو بخوره. صبح زنگ زد گفت با مامان فیلم میدیدیم، سرم رو پاش بو ...
اصطلاح حرمت عجز رو فکر کنم توی کتاب اخبات دیدم اینطور گرفتم که تا عین یه جاده زیرسازی شده صاف صاف نشیم تا اخبات نشیم کارمون راه نمی افته و امروز بیشتر از همیشه فهمیدم که صاف صاف شدیم به هر دری زدیم نشده نتونستیم ما پر از نتونستنیم ما فقط زمین بلدیم آزاد کنیم برای توسعه دادن به گلستان شهدا ما ...
آخرین روز مهر باشه و شیفت لانگ باشی و برنامه ماه بعدت افتضاح و بدون مرخصی باشه و از صبح تا حالا تو بدترین بخش باشی و یکی از همکارات رو مخت رفته باشه و با نچسب ترین افراد شیفت عصر باشی و ناهارتم نتونی بخوری روانه سطل آشغال بشه و آدمای اطرافتم فقط بلد باشن حرف بزنن و تظاهر کنن ،دیگه اون روز چه جور میش ...
کارگاه «آشنایی با مدرنیسم در هنر و ادبیات» در ۱۰ جلسه (هر هفته ۲ جلسه، مجموعاً ۵ هفته) به صورت آنلاین برگزار میشود. هدف از برگزاری این کارگاه آشنا کردن علاقهمندان با شالودههای فکری و همچنین ویژگیهای آثار هنری و ادبی مدرن است. به این منظور، ابتدا زمینهی تاریخی پیدایش تفکر مدرن بحث میشود و سپس ب ...
قصد داشتم با خواهرم قهر کنم ( صحبت نکردن میشه قهر؟) و خیلی هم جدی بودم ولی از بس باهام حرف زد نشد جوابشو ندم. آدم قهر کردن نیستم ولی واقعا ناراحت بودم از دستش. من کلا یک بار توی زندگیم قهر کردم و اون هم با همین خواهرم بود که به مدت یک هفته در آرامش بودم. این بار خواهرم تصمیم گرفت نذاره به یک هفته ...
آدم وقتی بخواد ریسکای بزرگتری انجام بده باید از خطرات کوچکتر بگذره،این مضمون حرف امروزت بود و این یعنی خطر دیروز مقدمه ریسکای بزرگتره؟؟نمیدونم شاید من توهم زدم شاید صرفاااااااا دیروز حاصل یه خواستن بیش از حد بود ...