زهرای بابا سلام از عمه شنیدم یکی از دوستان عمو با رفتنش خیلی دلگیر شده بود طوری که فشار روی سینه اش احساس می کرد و خانمش از حال روحیش نگران شده بود. یکشب خواب عمو را می بیند که با ماشین جلو تعمیرگاهش می آید و بوق می زند. دوست عمو بیرون می آید و می پرسد مگر شما نمرده ای؟ عمو هم در جوابش می گوید: اینج ...
امروز پنجشنبه، تا غروب ذوق این رو داشتم که میتینگ تموم بشه بیام خونه لباسام که امروز رسیدن رو بپوشم و شب بافتنی ببافم. هفت غروب رسیدم خونه، شام خوردم و تا اینجا خوب بود همه چی. نشستم بافتنی ببافم هی خراب شد و هی دستم درد گرفت. بعد از اخرین باری که گردنم عود کرد (دو هفته پیش)، دست هام به شدت ناتوان ش ...
در ادامهی احساس ناکافی بودن به عنوان دانشجوی پزشکی و چند پیشنهاد برای روزهای بیانگیزگی در پزشکی، به یک سؤال پرتکرار مهم دیگر میرسیم. اگرچه همهی این مسائل به هم مربوط هستند و در انتها آنها را جمعبندی میکنم. اما فعلاً آنها را در نوشتههای جداگانهای خواهم نوشت. قبل از خواندن ادامهی نوشته بگو ...
هاله های دورم درحال حاضر خیلی منفی و کدره و واقعا چیزی حالم رو خوب نمیکنه. خسته از یه عده که برچسب زدن روی خودشون و وارد زندگیت میشن و فقط حرف و ادعاعه و بس. مثلا یکی که اونقدر بهم نزدیک شده که وقتی نگاش میکنم انگار تو آینه به خودم زل زدم. واقعا چقدر بده که انقدرررررر توانایی تقلید دارین. من واقعا ب ...
بعد از دو ماه دارم مینویسم. هی هر بار باز میکنم اینجا رو، اما نوشتنم نمیاد. اتفاقات زیادی افتاده، اکثرا خوب. تنها کاری که نتونستم بکنم گرفتن گواهینامه بود که خیلی خودمو بابتش سرزنش میکنم. این مدت تعداد سایتیشن م به ۱۱۰ تا رسید (هرچند واقعا فکر میکنم بعد از این برام مهم نباشه دیگه بیشتر بشه) جایزه گر ...
سلام چند روز پیش می خواستم برم یکی از ادارات دولتی . از چند مسیر میشه به اونجا رسید . یکی از مسیرها مقداری باید پیاده روی کنی و از یک مجموعه زمین های کشاورزی عبور کنی . منم داشتم از این مسیر می رفتم . تقریبا وسط زمین های کشاورزی بودم و از راه باریکه ای که قدیم ها کنار جوی آب درست کرده بودند ، عبور ...
من حافظه افتضاحی دارم و این روزها بیشتر متوجهش شدهام و بابتش بیشتر غصه میخورم. یک اضطراب تازه به آن مجموعه قبلیها اضافه شده است؛ آلزایمر گرفتن. اما حالا نمیخواهم با آه و ناله درباره این قضیه حوصله شما را سر ببرم (شاید بپرسید پس مگر مرض داری که برای گفتن یک چیز دیگر چنین مقدمهای مینویسی، که با ...
راستش خیلی تو وجودم انکارت کردم، اما انگار سلول به سلولم عمیقاً تورو میخوان! روز اولی که دیدمت، با خودم عهد بسته بودم هیچ کسی رو به این خلوت و آرامشی که بهش رسیده بودم راه ندم، اما تو حصار دورم رو شکستی و واردش شدی... روز به روز بیشتر از قبل مثل خون تو رگام جریان پیدا کردی، اونقدر بهم نزدیک شدی، اون ...
چمیدونی چقدر سخته برای خیلیا همون آدم ایده آل واسه یه عمر زندگیشون باشی ولی توئه لعنتی من هیچوقت به چشمت نیومدم چی میشد برای یکبارم شده مثل همه خریدارانه نگاهم میکردی ولی حیف حیف که تو رفتی و من الان باید هزارتا فلسفه بسازم که چرا دارم به همه میگم نه اخه چی بگم چجوری بگم ادم عاقل و قوی ای که این همه ...
اندیشمند فرانسوی ژان فرانسوا بودریار یکی از برجستهترین نظریهپردازان پسامدرنیسم است که دیدگاههای عمیقاً انتقادیاش دربارهی ساختار فرهنگی جوامع پساصنعتی، او را به یکی از رُکگوترین منتقدان پسامدرنیته تبدیل کرده است. شاهواژهی اندیشهی بودریار، «واقعیت» است که شاید دیرینهترین مفهوم در فلسفهی غرب ...