ببنید عزیزان زندگی خیلی غیر قابل پیش بینیه! مثلا همین پست قبلی و بیین که مال تقریبا چهار ماهه پیشه، من نه تنها قرارداد خاصی نبستم حتی از نظر کاری بدتر از تمام سال های قبلمه، حتی ارشدمم تموم نکردم چون جنگ شد و همه چی به تعویق افتاد. گفتم جنگ!! باورم نمیشه هنوز واقعا بعد چهل روز هنوز تو بهتم، چی شد؟ چ ...
حس میکنم رها شده ام. تو این جهان به این بزرگی کی حواسش به منه؟ هیچ وقت نبوده. بعضی وقتا دلم میخواست یکی رو داشتم بتونم کنارش خود واقعیم باشیم بدون هیچ فیلتری ...
اوضاع پیچیده شده... همه جا... انگار کل دنیا پیچیده بهم ... من هم بی نصیب از این پیچیدگی نیستم! نمیدونم آینده چی میخواد بشه، نمیتونم برنامه ریزی درستی انجام بدم! در واقع با آینده ی مبهم چه برنامه ریزی ای؟! دلم میخواست برای بچه دوم اقدام کنم ولی اگر دوباره جنگ بشه چی؟! من خیلی ترسو و ضعیفم، اون بچه چی ...
خب من الان کتابخونه ام! قبل از اینکه شروع کنم گفتم یه چیزی اینجا بنویسم که به یادگار بمونه از سال سومی که میخوام برای کنکور ارشد و دانشگاه مورد علاقه ام تلاش کنم! امسال نباید مثل دوسال قبلی بگذره، شرایطم سخت تر شده درست! ولی نباید یادم بره که واقعا تحمل یک شکست دیگه رو ندارم! هربار بلند شدنم خیلی سخ ...
امروز رفتم کتابخونه ثبت نام کردم! میخوام اگر خدا بخواد و از اسمون سنگ نباره روزی یکی دوساعتی برم اونجا درس بخونم، تو خونه نمیشه واقعا، احساس میکنم اونجا شاید بهتر بتونم مطالب رو تو مغزِ مقاوم در برابر حفظیاتم فرو کنم! یک ساعتی هست دارم کتاب صد سال تنهایی رو میخونم، باید اعتراف کنم من برای خوندن این ...
از زمانی که با همسرم ازدواج کردم یعنی تو این ۶ یا ۷ سال به جز چندبار ندیدم که نماز بخونه، نه اینکه اعتقاد نداشته باشه ها نه! فقط تنبلی میکرد! صبح تاسوعا که از خواب بلند شدم فهمیدم همسرم یکی دوساعت پیش بیدار شده بود، بهش گفتم چیکار میکردی؟! فیلم میدیدی!؟ به شوخی گفت نه مگه من مثل توام؟ نماز خوندم!!!! ...
خب امشب بالاخره یکم حالم بهتره! البته اینکه امشب مهمونی دعوت بودیم هم بی تاثیر نبود تو روحیه ام! حالا میخوام با تنبلیم بجنگم! از امروز روزی نیم ساعت زبان میخونم و ۴۵ دقیقه مطالعه ی ازاد! کتاب صدسال تنهایی صفحه ی ۸۰ ام ترجیحا اول اونو تموم کنم! اینا به کنار غول اصلی درس خوندن برای کنکور ارشد برای سوم ...
نمیدونم چه سرنوشتی در انتظار مردم سرزمینمه! میترسم از اینکه دلتنگ این روزا بشم! جدیدا هر کاری که میکنم میگم خدایا شکرت، یه وقت نشه در اینده حسرت همین چیزارو بخوریم! خرید کردن، رستوران رفتن، پارک رفتن، غذا ی گرم، اب خنک، خونه ی خود ادم، درامد، شغل، امنیت و... وای خدا احساس میکنم دارم دیوونه میشم! من ...
حقیقتشو بخوایید من اونجور که نشون میدم یا دیگران فکر میکنند تافته ی جدا بافته نیستم، من هنوز نتونستم تو یه مرحله از زندگیم مچ تنبلی و تباهی رو بخوابونم! باید قبول کنم من نتونستم فوق العاده باشم! حالا احساس میکنم دیر شده برای خیلی چیزا، وقتمو از دست دادم، در واقع سوخت!تموم شد... خیلی دلم میخواست زبان ...
چندتا پست قبلم بود از یه پیرزن جلو در مدرسه حرف زده بودم که هرروز اصرار داشت جلو در مدرسه منو ببوسه!!! خواستم بگم ایشالا جنگ نشه هیچوقت من حاضرم هرروز جلو در مدرسه خودم پیش قدم بشم برای بوسیدنش😂😂😂 بعد جنگ وقتی پستای قبلیم رو خوندم دیدم چقدر غر غرو بودم! در حالی که باید شکرگزار میبودم! ...