امید؟ چی هست؟ نمیدونم من همیشه افسرده بودم یا با واقع گراییم امید جور نبود. حتی الان که اینو مینویسم بیشتر از اینکه به امید چشم داشته باشم، به تلاش عقیده دارم. به اینکه بلاخره یه روز نتیجه میگیرم. بلاخره یه روز میبینمش و میگم من جا نزدم. من ادامه دادم و به پلن هایی که میچیدیم عمل کردم. موبه مو. منته ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

هر روز با خودم جنگ دارم. یه راه رو انتخاب میکنم و فرداش دوباره از اول بحث ها رو با خودم شروع میکنم. شاید دلیل اینکه قدمام کوچیکه همینه چون میگم اگه اونکارو میکردم زودتر نتیجه میگرفتم. تمام تلاش من اینه که بتونم شرایطی که دارم و خانوادم داره رو زودتر عوض کنم برا همینم دنبال کاریم که علاوه بر اینکه با ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز بارون خیلی قشنگی اومد. تقریبا سه ساعت پیش بود. با داداشم رفتیم میدون امام. تو بارون محشر بود. باقلوا گرفتیم و اوردیم خونه بخوریم. تایم کوتاه و خوبی بود. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

هیچ وقت فکر نمیکردم این حال رو پیدا کنم. تقریبا ۴ سال گذشته از اخرین باری که دیدمش. پدرمو میگم. این مدت ارتباط از طریق پیام بوده یا زنگ که البته بلاکش کرده بودم. هیچ وقت فکر نمیکردم حس غذاب یا تاسف یا دل سوختن داشته باشم وقتی میبینمش. البته نه برا اون برا خودمون. خیلی چیزا عوض شده. ما هم عوض شدیم. ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

الان دیگه مملکت شده اینطوری که یه عده مِلک دارن و یه عده دیگه تو اون مِلک کار میکنن و هرچی در میارن میدن دست صاحبِ ملک و یه چیز بخور نمیر هم میبرن بذارن سر سفره‌شون که نرسیده، تموم میشه.دوستم میگه دیگه نمیتونم با تو حرف بزنم. مغزم منفجر میشه از بس که ذهنت بسته ست و سنگ "اینها" رو به سینه میزنی. دیگه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

سوال من از خدا اینه. چرا دوست داره زجر بکشیم؟ چرا ناله و زاری مارو دوست داره؟ چرا تا میای یکم اروم بشی دوباره یه چی هوار میشه رو سرت؟! ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تو دنیایی که همه دارن دنبال نیمه گمشده میگردن، دغدغه صبح تا شب من اینه چطور کارم رو گسترش بدم. اینکه سال های اول کاریم رو دارم طی میکنم هم تو این نا امیدی بی تاثیر نیست. از طرفی خوشحالم که داره طی میشه از طرفی میدونم قراره خیلی سخت بگذره تا به نتیجه قشنگی برسه ولی میدونی چیزی که از این زندگی یاد گرف ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

این متن هارو در واقع دارم برای اینده خودم مینویسم ولی ای کاش میشد برای گذشتم مینوشتم. میدونستم ته همه این اذیت شدنا قراره به کجا یا چی برسم. کاش میتونستم به خود گذشته ام بگم از یک ثانیه هم نگذر. هر ثانیه باید تبدیل بشه فرصتی در اینده برات بشه. حتی اگه کوچیکه انجامش بده. این روزا خیلی سخته. سختیش این ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بعضی وقتا بعضی چیزا تو زندگی هست که هیچ وقت تموم نمیشه. مثل یه عشق کهنه. مثل دردی که هر روز زخمش باز میشه و اخر شب بسته میشه. قبلنا که بچه بودم فکر میکردم زندگی اینقدرا سخت نیست. فکر میکردم زخم ها یه روزی خوب میشن. یه روزی یادت میره که چقدر روحت زخم برداشته. فکر میکردم ادما اغراق میکنن که زندگی سخته ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز دلم خیلی پره. مثل روزای قبل. چیزی عوض نشده فقط زندگی غیر معمولی من ورق دیگه ای ازش جلو رفت. مثل هر روز منتها با این تفاوت که امروز تولد پدرمه. البته فرداست ولی امشب احتمالا خیلی خوشحاله. دقیقا وقتی که حالم بده. همه بدنم به نحوی یه جوری مریضه. ناراحتی معده. گردن و کمردرد. سردرد و سرگیجه. بیحالی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید