چند روز پیشا بعد از 35 سال و خُرده ای رفتم تهران محله ای که توش به دنیا اومده بودم. بخش اعظمی از خوابهای دوران نوجوانیم و بخشی از خوابهایی که تو این سن میبینم، برمیگرده به اون محله و آدماش. یه کوچه تنگ که وقتی بچه بودم هرگز متوجه تنگ بودنش نشدم. همه چی سرجاش بود جز یه خونه که کلا نبود. صاف شده بود ...
همین. نه کاری به من داشت، نه مزاحم کسی میشد، نه تاثیری رو رانندگیم داشت. خط ریزی که افتاده بود روی نقابِ پلاستیکیِ کلاه کاسکتم گوگل. سرچ. یه سنباده 2000 رو به صورت دایره ای روی نقاب بکشید تا خراش و بدنه هم سطح بشن. نگفت فقط روی خراش بکشید که. انجام دادم. بعد گفت حالا با سنباده 5000 پولیش کنید. پولی ...
در جواب پست دوست عزیزم آقای محمدقاسم پور ترجیح دادم در قالب یک مطلب چند خطی رو تقدیم کنم: https://mohammadghasempur.blog.ir/post/673#comment-74QrWwOdZp4 خلاصه: تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ را نمیشه صرفاً یک رخداد احساسی یا نمادین دونست؛ بلکه نقطهای بود که در آن جامعهی ایرانی بین دو انتخاب ایست ...
ما اومدیم چالوس و چون تا الان خوش گذشته گفتیم یک روز بیشتر بمونیم، همه مرخصی هاشونو اوکی کردند منکه به مدیر گفتم چنان منتی سر من گذشت و آسمون ریسمون بهم بافت انگار چه خبره!!!! حقیقتا ناراحت شدم! میگه چون من تابستون نوبتی کردم معاون ها رو پس شما مرخصیتونو استفاده کردید دیگه تو طول سال تحصیلی اجازه مر ...
همه میگن چقدر صبوری، ولی نمیتونن بفهمن عمق خستگی هامو! از زمانی که کیان به دنیا اومده تا حالا خستگیم به در نرفته!!! مثلا اومدیم شمال، غروبی رفتیم ساحل متل قو، تو پاساژ یه بلایی سرمون اورد که نگم بهتره! همه خوشگل و چیتان پیتان اونوقت من سرتا پام بخاطر لگدهای کیان خاکی بود و تمام موهام نامرتب!!! خدارو ...
عنان مملکت داری کامل و صد در صد از دست خارج شده گفتند به بی حجابی کاری نداشته باشید اما آنقدر پیش رفت که به بی عفتی و بی حیایی رسید گفتند صبور باشید تا تراز مالی مملکت را ایجاد کنیم، دلار از مرز 100 هزار تومن گذشت گفتند به متن مذاکرات ما اعتماد کنید، برجام به فنا رفت گفتند اسنپ بک؟ چی هست؟ فعا ...
سکوتِ محض مسافرانِ پرواز روی صندلیها نشستند. دستها، دستبند خورده. ساکهای دستی کوچک کنار پاهاشان. هر کسی در حال و هوای خودش است. زنان و مردان جوان. در میانشان پیرمردی دیده میشود که سرش را پایین انداخته و بین دو کفشش را نگاه میکند. یکی ته سالن هواپیما سرفههای سنگینی میکند. و جز این صدا، صدا ...
نتایج اعلام شد و من طبق معمول ناکام از موفقیت در کنکور! کم زحمت نکشیدم در سالی که گذشت ولی نشد اونطور که باید بشه! دیگه سِر شدم! یادمه پارسال تا فهمیدم مردود شدم چقدر ناراحت شدم و دلم شکست ولی امسال اصلا! کنکور بعدی قراره اردیبهشت برگزار بشه و من حدودا ۸ ماه تا اونموقع فاصله دارم! هیچوقت کنکور به من ...
دنیا برای این روحیات و اخلاق من خیلی بی رحمه...! ...
این متن رو زمانی دارم مینویسم که پسر ۲ سالمو ساعت ۵ صبح از خواب بیدار کردم تا سوار ماشین پدرش بشه و بره خونه مادربزرگش! چون میخوام برم سرکار! طفلکی انقدر صبح زود بیدار شده اصلا ناراحتی نمیکنه! اما خودم با دلم چه کنم؟! عذاب وجدان دارم! از یعنی من در حق بچه دارم ظلم میکنم! دلم براش تنگ شد همین الان که ...