از زمانی که با همسرم ازدواج کردم یعنی تو این ۶ یا ۷ سال به جز چندبار ندیدم که نماز بخونه، نه اینکه اعتقاد نداشته باشه ها نه! فقط تنبلی میکرد! صبح تاسوعا که از خواب بلند شدم فهمیدم همسرم یکی دوساعت پیش بیدار شده بود، بهش گفتم چیکار میکردی؟! فیلم میدیدی!؟ به شوخی گفت نه مگه من مثل توام؟ نماز خوندم!!!! ...
خب امشب بالاخره یکم حالم بهتره! البته اینکه امشب مهمونی دعوت بودیم هم بی تاثیر نبود تو روحیه ام! حالا میخوام با تنبلیم بجنگم! از امروز روزی نیم ساعت زبان میخونم و ۴۵ دقیقه مطالعه ی ازاد! کتاب صدسال تنهایی صفحه ی ۸۰ ام ترجیحا اول اونو تموم کنم! اینا به کنار غول اصلی درس خوندن برای کنکور ارشد برای سوم ...
نمیدونم چه سرنوشتی در انتظار مردم سرزمینمه! میترسم از اینکه دلتنگ این روزا بشم! جدیدا هر کاری که میکنم میگم خدایا شکرت، یه وقت نشه در اینده حسرت همین چیزارو بخوریم! خرید کردن، رستوران رفتن، پارک رفتن، غذا ی گرم، اب خنک، خونه ی خود ادم، درامد، شغل، امنیت و... وای خدا احساس میکنم دارم دیوونه میشم! من ...
حقیقتشو بخوایید من اونجور که نشون میدم یا دیگران فکر میکنند تافته ی جدا بافته نیستم، من هنوز نتونستم تو یه مرحله از زندگیم مچ تنبلی و تباهی رو بخوابونم! باید قبول کنم من نتونستم فوق العاده باشم! حالا احساس میکنم دیر شده برای خیلی چیزا، وقتمو از دست دادم، در واقع سوخت!تموم شد... خیلی دلم میخواست زبان ...
چندتا پست قبلم بود از یه پیرزن جلو در مدرسه حرف زده بودم که هرروز اصرار داشت جلو در مدرسه منو ببوسه!!! خواستم بگم ایشالا جنگ نشه هیچوقت من حاضرم هرروز جلو در مدرسه خودم پیش قدم بشم برای بوسیدنش😂😂😂 بعد جنگ وقتی پستای قبلیم رو خوندم دیدم چقدر غر غرو بودم! در حالی که باید شکرگزار میبودم! ...
چند روزی هست که شب ها اروم تر میشه خوابید! احساس میکنم خیلی از نظر روحی داغون شدم! من هیچوقت دختر قوی ای نبودم! بر خلاف مادر و مخصوصا پدرم! هر شب با گریه میخوابم! اینستای لعنتیم رو پاک کردم، اونم بعد از اینکه کلی فیلم از بچه های مظلوووووم غزه دیدم؛ حقیقتا جگرم سوخت! دلم میخواست کلی غذا با خودم میتون ...
سلام از شبهای بی تابی... داشتم به این فکر میکردم تو این ۲۸ سال هر چی ترسیده بودم شوخی بوده! اگر اونا ترس بودن به حس این شب ها چی میگن؟! ...
خیلی وقته اینجا چیزی ننوشتم، نه که خبری نبوده و زندگی اروم پیش میرفته نه! حوصله و وقت نوشتن نداشتم! بزارید از این چند مدت بگم! مهم ترینش اینکه کنکور قبول نشدم و با یه نتیجه فراتر از افتضاح اب پاکی رو دستام ریخته شد!!! چند روز پیشا تولدم بود؛ ۲۸ سالم شد!!!! هِی... چجور انقدر سریع گذشت؟! چقدر روز تولد ...
با سلام این متن درخواست صمیمانه از شما برای یافتن شخصی است. پسری ۲۲ ساله حوالی ساعت ۶ عصر دو روز گذشته از خانه خارج شده و تا کنون به خانه بازنگشته است. دوستانی که شخصی مطابق با این ویژگی ها دیدند، از طریق ایدی زیر بهم اطلاع بدید. ایدی روبیکا: @Aidabarati1 اطلاعات شخص: نام و نام خانوادگی: محمد براتی ...
تصمیم گرفتم صادقانه بنویسم و یه جا بتونم خودم باشم. این چند روز خیلی با خدا بحث داشتم سر چیزایی که تقریبا برای هر بحث تکراریه ولی نمیشه ازشون حرف نزد. انگار تو هر بحث زنده میشن دوباره. امروز اتفاق قشنگی افتاد. تقریبا از سر عصر بود که هوا رفت تو هم. احتمال بارش برای روز های دیگه بود. دلم گرفت و تو تر ...