دیروز فهمیدم دوباره دارم خودم را غرق میکنم. غرق کردن من این گونه است که مینشینم و از خودم ایرادهای بنی اسرائیلی میگیرم. پارسال هم این کار را با خودم کردم و یکهو دیدم ای وای من غرق شدهام و با جنازه طرف هستم. کلی طول کشید تا این جنازه را احیا کردم. امسال نباید بگذارم غرق شوم. چرا آدمی غرق شود؟ مگ ...
روزی همسری با عشق دستانم را قبل خواب میگیرد و با لحنی سرشار از قدردانی میگوید ممنون برای همه چیز ... و با حسی از اغنای عشق به خواب میروم... روزی... ...
وقتی بدنت با بعضی دارو ها واکنش فوری فوتی نشون میده.. یه ازیترومایسین خوردم الان کلیه درد هم به دردهام اضافه شد 😐😐 ...
میدونم میدونم. خیلی عجیبه اما کاتمون باز همون دیشب منتفی شد. امروز هم چن ساعتی باهم بودیم. من و به داداش کسی که سالها بود عاشقش بود نشون داد. حتی پاساژ هم رفتیم. بنظر میرسه از اینکه کنار من دیده بشه خوشش میاد. امروز برای بار دوم اب بطری و تو ماشین ریخت روم. یه بطری کوچیک نیم لیتری بود. غافل از اینکه ...
جلوی باد کولر لم دادم و نهایت استفاده رو ازین تایم باقیمونده تا قطع شدن برق میبرم هوا جوری ابری و غبارآلوده که آدم فکر میکنه وسط پاییزه ولی دمای سی و چند درجه ی هوا یادآوری میکنه که نه هنوز وسط تابستونیم چای دم دادم و منتظرم سریع تر دم بکشه تا بتونم جلوی باد کولر با بیسکوییت ساقه طلایی که یک طرفش شک ...
گاهی کسی برایت کاری میکند، حرفی میزند، یا در لحظهای ناب تو را میبیند… نه از روی وظیفه، نه برای جبران، فقط از روی محبت. اما ما، مشغول خودمان، مشغول گرفتاریها، یا فقط بیتوجه، از کنارش رد میشویم.انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، انگار این لطف یک چیز عادی بوده. و اینگونه است که آدمها کمکم از مهربانی خ ...
آن شب صدای گریه و فریاد می آمد آن شب تو تنها مانده بودی، باد می آمد آن شب صدایی شیشه ها را مضطرب می کرد باران تندی در امیر آباد می آمد... باران نه...از چشم زمین انگار سیلی که با نعش مشتی ماهی آزاد می آمد باران نه...اشک شادی اردی جهنم بود وقتی برای زادن خرداد می آمد دنیا شبیه کوسه ای مشتاق خون ات بود ...
بنام رب کریم دلم برای نوشتن تنگ شد چونکه باز یکسری حرف دارد از ذهنم میچکد خیلی تلگرافی و کوتاه و از همه چی مینویسم چون جملات و موضوعات از ذهنم مثل موشک دارند عبور میکنند جنگ گذشت و امید به عدم بازگشتش داریم هرچند ما آن روزها خداروشکر تهران نبودیم دوستی دارم/داشتم صمیمی و قدیمی که از وقتی بچه دار شد ...
من کاری ندارم که خودم بی گدار به آب زدم و همه لوازم آشپزخانه را با هم خریدم و به روزی افتادم که حال همکارانی را که بیست سال پیش توی دلم کلاش و شیاد می نامیدم کاملا و صد در صد درک کردم.اصلا تنها دلخوشی افتادنم به چنین روزی این است که این گردون چموش دلش خواسته است من حال آن بینواهای مفلوک را درک کنم و ...
کرونا، انفولانزا یاهر کوفتی خیلیییی زور می زنه شکستم بده ولی موفق نمیشه😂 تبم خفیف تر شده ولی استخون درد همچنان هیت عصری ژلوفن خوردم الانم واسه اینکه باشکم خالی نباشه دوتا هلو خوردم.. توی همین مرحله موندع عطسه و ابریزش بینی نذارم بدنم مقاوم تر از قبل شده(^_-) قبلا تب می کردم تا یک ساعت بعد کل بدنم عف ...