مدتها بود فراموش کردهبودم خواب الودگی چگونه است. این که چرت بزنم روی کتابهایم یا گردنم شل شود. دیشب داروهایم را که خوردم حس کردم دارم منگ میشوم، منگ، مست و پاتیل! واقعا هم منگ بودم. صبح امروز که بیدار شدم باز هم خوابم میآمد، محل نگذاشتم. ۴۵ دقیقه درس خواندم و دیدم خیر فایده ندارد من دارم بیهوش ...
احساس تعلق نکردن فقط اونجا که من هیچ چیز شخصی تو شرکت ندارم. حتی یه خودکار یا یه لیوان! هر چیز ببرم، با خودم برمیگردونم. این خودش امنیت شغلیم و نشون میده. همیشه طوری میام سرکار که انگار فردا قرار نیس بازهم اینجا باشم. همیشه آماده ترک کارم! حتی وام هم نگرفتم که یوقت نگرانی از بابت بدهی برام ایجاد نشه ...
چقدر عجیب است که آدمها چقدر سریع دربارهات قضاوت میکنند، انگار تو را در چند لحظه دیدهاند و تمام داستانت را خواندهاند؛ ولی نمیدانند در دل تو چه طوفانی برپا است. هیچکس نمیداند پشت آن خندههای روشن و برقزده، دریایی از درد و تنهایی نهفته است که هر موجش، جان تو را میبرد و باز میآورد، بیآنکه اج ...
باز هم برق رفت. درست همان لحظهای که دلتنگی داشت از پنجرهی دلم بالا میرفت. صبخ تابستان بی نهایت گرم. خیابان، بیصدا. خانه، بینور. دلم، بیتاب. همهچیز با یک "تق" کوچک خاموش شد. تلویزیون، کولر، کامپیوتر، چراغ، آباژور، حتی چراغ کوچک عروسک بچهی همسایه که همیشه از تاریکی میترسد. فقط ما نبودیم که خ ...
داستان کوتاه، بر خلاف رمان، نباید شخصیتهای متعددی داشته باشد. الزام به محدودیت شخصیتها در داستان کوتاه، ربط مستقیمی به ویژگیهای ساختاریِ این ژانر دارد. داستان کوتاه با تمرکز بر یک واقعهی محوری نوشته میشود و لذا پیرنگ آن بسیار کنترلشده و محدودی است. نویسندهی داستان کوتاه میکوشد با یک شخصیت اص ...
برای مخاطب خاص: من کلا فقط از طریق وبلاگ با دوستان در ارتباطم و خارج از وبلاگ هیچ ارتباطی ندارم.امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه واقعا از شرایط پیش اومده برات خیلی ناراحتم اما نمیدونم چطور میشه بهت کمک کرد ...
خوشحالی یعنی آرامش،یا شاید هم لحظه به لحظه زندگی که اکثر اوقات بهش دقت نمیکنیم،یه فیلم قشنگ،یه کتاب جذاب،یه غذای خوشمزه،یه عطر خوشبو،غروب افتاب،یه شب اروم...دلم میخواد برای چیزی که تغییر نمیکنه غصه نخورم،نیمه پر لیوان رو دیدن میشه یه جورایی...چند روز پیش معلم عربی کلاس هفتم هشتمم رو دیدم:) راستش خیل ...
هیس! بیا فقط چشمامونو ببندیم و خیال کنیم... همونطوری که تو دلت میخواد دلت چی میخواد؟ برام بنویس و من در مورد حست بهت بگم🔻 ...
خودمو مقایسه کردم و تو مقایسه شدیدا باختم. بدون نیاز به هیچ کار زیبایی چهره خیلی جذابی داشت. قد و هیکلش هم خوب بود فقط یذره کروی تر از من. دوتا دوست صمیمی داشت. باهم میرقصیدن، میخندیدن، آشپزی میکردن... چه بازندهای بنظر میام وقتی حسرت این چیزا رو میخورم! مشکلم اینه که همیشه پیش فرضم اینه که آدما دن ...
دقیقا ساعت12:10 ظهر برق رفت در و پنجره رو باز کردم کمی خونه خنک بشه منم عادت کردم بعد غذا بخوابم فکر کن در دمایی که داشتم از حالت جامد تبدیل به جزغاله می شدم لباس راحت پوشیدم گرفتم خوابیدم😒 من روخوابم حساسمممم فقط ساعت حمام ها تغییر نموده بعد از بیدار شدن از خواب باید رفت حمام😂 مهم اینکه من خوابیدم ...