چه عنوان زشتی! اما از ته دلم این رو نوشتم. این روزها به مثال خرس قطبی می خوابم و حتی نمی دونم اثر قرصامه که بهم خورده یا خودمم! داروی ضد اضطراب که میخورم واقعا بیخیال دو عالم شدم و در حالی که میدونم دارم گند میزنم لبخند به لب ادامه میدم. چه زندگی شده بخدا. این چند روز واقعا غمگینم. از هر جهت ناراحتم ...
توی دنیای کامپیوتری یه ابزار خیلی مهمی هستی به اسم ترمینال (Terminal) که توی ویندوز یه مدت اسمش CMD بود، توی لینوکس ابزارهای مختلفی دارن که نقش ترمینال رو بازی میکنن و توی مک هم اسمش همون ترمیناله. این محیط یه ابزار خط فرمان هستش که ما کاری که میخوایم توی کامپیوتر انجام بدیم رو در قالب دستور به کامپ ...
خسته ام از بی عملی! از تنبلی! چند روز و. شبه که بیخیال درس و کتاب و دفترم! چرا نمیخوام بفهمم همزمان نمیشه همه غلطی کرد!؟ باشگاه، زبان، بچه دوساله، سرکار، کنکور ارشد،خونه تمیز مثل اینه،کتابخونه، خیاطی، مطالعه ازاد...! مگه یه روز چند ساعته؟! مگر چندتا کار تو چند ساعتی که کیان خوابه میشه انجام داد؟! چر ...
قطعا خیلی هامون در طول عمرمون از اطرافیان حرف هایی شنیدیم که دلمون شکست💔 به معنای واقعی شکست ها وغم سنگینی روی دلمون به جا گذاشت، شاید هم تبدیل شده باشه به یه ترومای کهنه ولی شفای دلت از جایی شروع میشه که ببخشی باید بتونی سررشته انرژی منفی به قلبت رو قطع کنی وانجا احساس سبکی و راحتی داری منم مثل بقی ...
تابستان همیشه با آفتاب سوزان و داغ بیامانش شناخته میشود؛ فصلی که همهچیز را به گرما میسپارد. اما درست در همان روزهایی که خورشید بیرحمانه میتابد، باران بیموقعی میبارد که انگار برای شستن داغ دلها آمده است. بارانی که نه تنها کوچهها و دیوارهای قدیمی شهر را خیس میکند، بلکه یادهای پنهان و فراموش ...
خیلی یهویی وسایلمون رو جمع کردیم که همراه همسر بریم جزیره...نه به صورت دائمی ..واسه اینکه با محیطش آشنا شم یکم خونه رو مرتب کنیم ...وسایل رو جمع جور... یه کوچولو دلهره دارم... دلهره ای مثل اولین روز کاری اولین روز که میری خوابگاه اولین روز مهمونی خانواده شوهر.. + بقول مهران مدیری ما پوستمون کنده شد ...
ماه دوم تابستان است؛ فصلی که قرار بود همهچیز داغ باشد، حتی دلها. اما امروز آسمان انگار دلش گرفته و طاقت سکوتش را ندارد. ابرها مثل بغضی پنهان، ناگهان سر باز کردهاند و باران بیهوا روی کوچههای داغ میبارد. زمین داغ، بوی باران را در خود میبلعد و عطر خاک خیس همهجا را پر میکند. رهگذران، زیر این با ...
پدرم خیاط نبود، اما دستهایش را اگر میدیدی، باور نمیکردی که لباسها را با همان کوکهای ساده و غیرحرفهای، دوباره زنده میکرد. او بلد بود هر پارگی را مثل یک راز حلنشده بپوشاند و هر شکست را پشت وصلهای محکم پنهان کند. کوکهایش گاهی ریز بود و گاهی درشت، اما تمامشان از جنس محبت بود؛ کوکهایی که نه فق ...
کف زمین کنار در ورودی دراز کشیدم و با انگشتام روی سقف سایه میندازم برق رفته و حوصلمم سر رفته.. هر چی فکر کردم به کی زنگ بزنم با کی حرف بزنم به نتیجه ای نرسیدم.. طبیعیه هر شب دلم میگیره؟! افسرده نشده باشم:( آهنگ جدید دانلود کردم و طلیسچی ازون موقع مدامداره میگه "کاش بش میگفتم" کااااش؟! کاش میشد میتو ...
امروز توپیام رسان پیامتو زمانی که میخواستم برای کس دیگه پیام بفرستم دیدم! تاریخش برای ۲ مرداد بود! چه راحت بی ارزش شدی برام! از خودم خوشم اومد که مثل اشغال انداختمت از زندگیم دور! چون حسود بودی! پیامی که بهم دادی یادم هست هنوز! متن پیامت بهم میگفت که بهم رکب زدی!!! شغل و دانشگاه و منزلت اجتماعی که ا ...