آفتاب دمِ ظهر روی قالی پهن شده بوی پاییز تو خونه پیچیده مامان مربای به پخته بابا رفته زعفرون بچینه ، قول داده جمعه منم با خودش ببره سبد پر انار توی راه پله هاست آبجی کوچیکه خودشو لای پتو پیچیده و تو خونه غلط میخوره منم چونمو رو بالشت تکیه دادم و از پنجره به قرمزی انارهای کوچیک میون زردی برگ ها نگاه ...
بسم الله یه لطفی که میخوام در حق خودم کنم تو سال جدید کمتر به خودم سخت بگیرم... و واقعا روی استراحت کردنم بیشتر تاکید کنم... منعطف تر بشم. من خیلی شرایطم با دیگران فرق داره...من بچه یکسالم برام تصمیم میگیره کی بخوابم کی بیدار شم خودمو هر روز طبق شرایط پسرم تنظیم کنم...عملا خیلی جاها دستم بسته اس... ...
من تو را بر شانه هایم میکشم یا تو میخوانی به گیسویت مرا.. شجریان بخونه و ما اندکی غر بزنیم؟ همین.. ...
💭 گاز گرفتن زبونت موقع غذا خوردن بهترین مثال برای فهمیدن اینه که حتی با چندین سال تجربه بازم میتونی گند بزنی تو یه کاری. خودتو بابت اشتباهاتت کمتر تحقیر کن... ▪️ سخت نگیر زندگیو. ...
یک پیچ مربوط به ماقبل تاریخ روی پایه مونیتور من بود که هیچ توجهی از من نمی گرفت.واقعا چه اهمیتی دارد که یک پیچ آنجا باشد یا اینجا؟ یا اصلا باشد یا نباشد؟.اما،همین پیچ باعث شروع چنان مکالمه مسخره ای شد که هنوز باورم نمی شود من بخشی از آن دیالوگ احمقانه بود ه ام.بازی هم از جایی شروع شد که آن پیچ بدبخت ...
اسب چموش احساسات شبها از مامن خود بیرون میزند. تشنه در پی جرعه ی محبتی، چراگاه توجهی، یا آبشخور لذتی در فضای مجازی چرخی میزند؛ تشنه ی احساساتی از نوع اغنای عاطفی شدن، مورد توجه و تایید یا احترام قرار گرفتن و هرنوع حس مثبت دیگری که آرام کند این جان ِ خسته را. اسب ِ احساس چیزی نمییابد. وبلاگ محبوبی ...
«کاربرد روانکاوی در نقد ادبی» دربرگیرندهی هفت تکنگاری و نوشتار از زیگموند فروید، بنیانگذار نظریهی روانکاوی، در خوانش نقادانهی متون ادبی است. فروید از مفاهیمی که خود در روانکاوی نظریهپردازی کرده است برای تحلیل متون ادبی بهره میگیرد، اما متقابلاً از ادبیات هم برای تبیین مفاهیم روانکاوانه اس ...
رابطه دوست چ و دوست دخترش شدیدا من و یاد خودم و الف میندازه. دلم میگیره. بعد از ۱۱ سال، بعد از نابود کردن باقی فرصت های دختره، بعد از نابود کردن شخصیتش و گرفتن بعد انسانیش اون و تبدیل به عروسک خیمه شب بازی کرده. وقتی آدم هزینه زیادی برا کسی یا چیزی بده نمیتونه به راحتی پشت پا بزنه بهش و همه چیز و ت ...
خواهر بزرگه بالاخره اومدن. قراره اون اتاق رو هم با یک نقشهی کودتا گونه تخلیه کنیم. عصر مامانم با دخترخواهرم بیرون بود و نشستم به حرف زدن با خواهرم. مدتها بود گفت و گوی رو در رو نداشتیم. از غیبت شروع میشه تا راههای بررسی پیشرفت و بهتر بودن. این وسط گفت: مامان تمام مدتی که خونهی من بوده داشته فکر ...
صبح نیم ساعت فقط تلاش می کردم یه پیچ رو ببندم! چهارسو برداشتم هرکار می کردم نمی شد! چرا؟ چون من دس چپ بودم و خب اون پیچه سمت راست قرار داشت 😕 ای خدا ازتون نگذره یه چیزی نساختین برای ما دس چپ ها، از چاقو بگیر برو بالا من نمی دونم انگار هیچ سازنده ای دس چپ نیست؟ مثلا هیچ نجاری؟ من تمام کارهام با دست چ ...