«تنها در بینهایت» بارونی قهوه ای تیرم رو هول هولی پوشیدم و از خونه زدم بیرون،بارون میومد. سرم رو بالا گرفتم و قطره های بارون آروم صورتم رو خیس کردن،نفس عمیقی کشیدم و سرم رو پایین انداختم. نگاهم ب کفشام افتاد، اونا حتی مناسب این آب و هوا نبودن، دمپایی ابری با جوراب که الان کاملا خیس شده بود،اگر هر شر ...
«یکی توی 20 سالگی فارغ التحصیل میشه ، ولی پنج سال طول میکشه تا یه شغل مطمعن پیدا کنه. یکی توی 25 سالگی مدیرعامل میشه و توی 50 سالگی میمیره. درحالی که یکی دیگه توی 50 سالگی مدیرعامل میشه و 90 سال زندگی میکنه،یه نفر هنوز مجرده درحالی که یکی از دوستای مدرسش بابابزرگ شده. اوباما توی 55 سالگی بازنشسته شد ...
And I heard your heartbeat ...
یادداشتای دستنویسم همیشه مبنای درد و خشمو اضطرابی بودن که در اون لحظات تحمل میکردم. مثلا این کاربر در ساعتی از صبح زمستان مدرسه در سالی که چندان دور نیست نوشت " من مثلث نیستم، زاویه ای،چیزی برای ارائه ندارم. تنها دلیلیست که میتواند بگوید چرا من هیچ چیزی را در مورد خودم به اثبات نمیرسونم، پس برایم م ...
برای فراموش نکردن feels یه دفتر رو کامل خطخطی کردم و صفحه به صفحه احساسات تشدید یافتهای که همیشه برون دادم رو توش نقاشی کشیدم، خشم و نفرت بیشترین صفحه هارو پر کرد. زمان میگذره و من دارم کمحرف تر میشم تا جایی رسیده که هیچ بحث و اشتراکی نسبت به اطرافیانم ندارم، آرومم ولی هیچکس این آرامش رو باور ندا ...
من از تو چگونه روایت کنم ؟من دیوانه ای غمگینم. در جان من زندگی چه تقصیری دارد؟ خواب من چه تعبیری دارد؟ گاهی خواب من نوعی انفجار روانی است. من به شکل انسان های مختلف به دیدار خودم می روم. نتیجه ی این دیدارها کشف ابعاد پنهان و ناخودآگاه من است. من مرده هارا هم در خواب می بینم. از سوی دیگر من که می دان ...
امشب رو یادت بمونه 23:50 , 1402/04/24 ...