Forwarded From نگارنامهبسیار دقت می‌کنم. از بچگی همینطور بودم دائما خیره به جایی بودم. خیره به اتفاقی، آدمی، فضایی!مامان که رفته بود تا دکتر زنان معاینه‌اش کند من از لای پرده خیره به زن لنگ در هوای تخت بغلی بودم، در عروسی خیره به لباس‌ها و رقص‌ها و خنده‌ها بودم، در مهمانی خیره به خانه مردم بودم، طرح ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From namelessرفتن و رسیدن و تازه شدنحالا جنگ تمام شده و ما برای هضم تمام این‌ها به زمان درازی نیاز داریم.در اتوبوس تهران نشسته‌ام و صندلی را با آب خیس کردم. می‌دانم که فعلا باید با حواس‌پرتی‌هایی که بروزش در اشیا خواهد بود کنار بیایم. برای هر کس شکلی دارد و یکی از اشکال من همین است. دستم ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From نازنین متین‌نیا🔻روزمره‌های جنگیحالا وقت زندگی است 🖌️نازنین متین‌نیا یک روز بعد از آتش‌بس، زندگی روی نواری از آرامش آغوشش را به روی ما گشوده. انگار نه انگار که تا دیروز در ملغمه‌ای از دود و آتش و ترس، ما را نگران و دلواپس گذاشته بود. حالا ما، آدمیزادهای ترسیده و روی دیگر زندگی دیده، در ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From -استیصال🍃 (𝒚𝒂𝒔𝒊𝒏)می‌خواهم بدانم کِی،چه‌طور همه‌چیز عادی می‌شود؟ هیچ‌وقت عزیز جان، هیچ‌وقت.ولی بالاخره یک‌روز باید وانمود کنیکه یادت رفته.»- از وبلاگ چند وقت یک‌بار- آقای اکا؛نوشته شده در سال ۱۳۸۸ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From تلخ همچون چای سرد (Atiye Mirzaamiri)چه فرقی دارد روز و شب چندم؟!از آن شهر فاصله گرفته‌ام. آن شهر؟ چه بی‌معرفتم که تهران را این‌طور خطاب می‌کنم. البته که شاید حق دارم‌. راستش مدتی است که دل‌باخته‌ی مکان‌ها نمی‌شوم و زندگی کولی‌وار را ترجیح می‌دهم. مطلوبم این است که بیشتر به آدم‌ها وصل ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From نیکولای آبیما مهره‌های صفحه‌ی بازی‌شان بودیم. بعضی‌هایمان آبی، بعضی سبز، بعضی زرد و بعضی‌های دیگر قرمز. یک‌گوشه توی جعبه افتاده بودیم و دلمان به روزمرگی‌مان خوش بود. آن‌ها تاس ریختند. خانه به خانه جلو رفتند. بعضی از ما حذف شدیم. آن‌ها امتیاز گرفتند. بازی طول کشید. خسته شدند و صفحه را ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From Life is like a box of Chocolatesسرم را گرفته‌اند و کرده‌اند توی یک استخر، یک استخر بزرگ، می‌دانم که دریا نیست، شور نیست، چشمانم را می‌توانم باز کنم امّا باز بودن چشم‌هایم چه نفعی برایم دارد؟ دست و پا می‌توانم بزنم ولی دست و پا زدن کمکی می‌کند؟ نفسم را چقدر می‌توانم حبس کنم؟ چقدر می‌تو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من یه INFPام:  -ببخشید. -چرا کسی منو درک نمیکنه؟. -نامه ی هاگوارتز من کو؟ -بهم عشق بورزید3>. -رو مودش نیستم. -بهم بگو که دوستم داری. -میخوام زیر بارون بخوابم. -گوربا میخوام. بله این دختر infp ئه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

عرفان طهماسبی خواند: " به من جای ستاره، ماه دادی" ستاره، نور دارد، گرما دارد و در مرکز یک منظومه قرارر میگیرد و سیاهر هایی به گِردَش میگردند. ماه، سیاه است. نوری از خود ندارد. هرچه هست خاک است و سنگ. یکی از همان سیاره هایی است که به دور یک ستاره طواف میکنند ولی چرا همیشه از ستاره های با ارزش تر بوده ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یکی از عیب های بیان که از همون اول ازش خوشم اومد محدودیت استفاده از استیکر و تصویر و ویدیو و صدا بود. باعث میشه همه چیز کلمات باشه و فقط کلمات دیده بشن. اما واقعا دوست داشتم می تونستم دکلمه هایی که ضبط میکنم رو اینجا هم بارگذاری کنم...   اگه دوست داشتین بهشون گوش کنین : «Rayehe_khoosh@» توی پیام رسا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید