قسمت سوم: صدای بی‌صداها صبحی دیگر در زندان آغاز شد، هوا پر از سکوت سنگین بود. نور کم و مه‌آلود از پنجره‌های کوچک و مشبک سلول‌ها عبور می‌کرد و روی کف سرد و مرطوب می‌افتاد. دختر روی تخت نشست، دفترچه‌اش را باز کرد و قلمش را برداشت. خطوط ساده و روانی که روی کاغذ می‌آمدند، حالا اهمیت بیشتری داشتند؛ هر کل ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

گوگل دیگه مثل ۱۰ سال پیش کار نمی‌کنه!🎯 چرا باید این مقاله رو بخونی؟بیاین صادق باشیم:چند بار شده برای یه مقاله ساعت‌ها وقت بذاری، اما هیچ بازدیدی نگیری؟چند بار شده توی سرچ کنسول چشم‌انتظار باشی و هیچ تغییری نبینی؟چند بار بهت گفتن «فقط کلمات کلیدی رو تکرار کن» و نتیجه نگرفتی؟اگه سرتو تکون دادی، بدون ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قسمت دوم: دیوارهای ناپیدا صبحش در زندان آغاز شد، اما سکوت و سنگینی هوا هنوز بوی محدودیت می‌داد. نور کم و مه‌آلود از پنجره‌های کوچک مشبک عبور می‌کرد و روی زمین‌های سرد و مرطوب می‌افتاد. دختر روی تخت نشست و دفترچه‌اش را باز کرد. قلم را لمس کرد و خاطرات و افکار روزهای گذشته‌اش را مرور کرد؛ روزهایی که ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قسمت اول: ورود به تاریکی دختر همیشه زندگی ساده‌ای داشت. صبح‌ها پیش از آن که خورشید کامل بالا بیاید، دفترچه یادداشت قدیمی‌اش را باز می‌کرد و چند خطی می‌نوشت؛ جملاتی که گاهی خودش را شگفت‌زده می‌کرد، گاهی هم فقط سکوتش را پر می‌کرد. بعد، کیفش را می‌بست و به خانه‌های مردم می‌رفت تا تدریس خصوصی کند. خانه‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چطور بفهمیم مقاله‌مون زیادی طولانیه یا زیادی کوتاه؟اول بگم: هیچ عدد جادویی برای طول مقاله وجود نداره.نه ۵۰۰ کلمه معجزه می‌کنه، نه ۳۰۰۰ کلمه همیشه جواب می‌ده.جواب ساده‌تر از این حرفاست: طول مقاله باید به اندازه‌ی جواب کامل به سؤال مخاطب باشه.هدف رو مشخص کنقبل از هرچیز بپرس: «می‌خوام چه مشکلی رو حل کن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

1سئو + هوش مصنوعی = بمب! تهدیده یا فرصت؟تصور کن داری تو لینکدین یا X اسکرول می‌کنی، یه دفعه می‌خوری به یه پست که با تیتر بزرگ نوشته:«AI داره سئو رو می‌بلعه!»خب طبیعیه یه لحظه وایسی، به خودت بگی: یعنی ما عقب افتادیم؟ یعنی همه چی تمومه؟آروم باش. منم دقیقاً همون حس رو داشتم. ولی وقتی عمیق‌تر رفتم، فهمی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قسمت 3 صبح، صدای رفت‌وآمد مسافرها در راهروی مهمان‌خانه مونس را از خواب پراند. نور خاکستری صبحگاهی از میان پنجره‌ی کوچک به داخل می‌تابید. او مدتی در رختخواب ماند، به سقف زل زد و به این فکر کرد که امروز باید از کجا شروع کند . بلند شد، صورتش را با آب سرد شست و با دستانی لرزان روسری‌اش را مرتب کرد. دلش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پاییز آرام‌آرام از راه رسید؛ با بارانی که از دل آسمان می‌چکد و بوی خاک نم‌خورده‌ای که همه جا را پر می‌کند. انگار زمین بعد از تابستان داغ، نفس تازه‌ای می‌کشد. درخت‌ها جامه‌ای زرد و نارنجی بر تن کرده‌اند و باد، دسته‌دسته برگ‌ها را در هوا می‌رقصاند. این روزها، صدای خش‌خش برگ‌ها زیر پا، هم‌آوایی دلنشینی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

پاییز که می‌رسد، هوا بوی تازگی می‌گیرد؛ انگار دنیا دوباره ورق می‌خورد. باران ریز و نم‌نم، بی‌آن‌که بخواهد، گرد و غبار کوچه‌ها را می‌شوید و برگ‌های زرد مثل دستمال‌های کوچکی روی زمین پهن می‌شوند. اول مهر است، روزی که لبخند و هیجان در چشم‌های کودکان برق می‌زند. کیف‌های نو روی شانه‌های کوچک‌شان سنگینی م ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

باران که می‌گیرد، زمان عقب می‌رود. خیابان‌ها بوی گذشته می‌دهند، بوی چای داغ، بوی پنجره‌های مه‌‌زده، بوی صدایی که دیگر شنیده نمی‌شود . قطره‌ها آرام بر سنگفرش کوچه می‌ریزند، بی‌صدا اما پرحرف. هر کدام، کلیدی‌ست برای دری بسته در خاطره‌ای دور. انگار باران می‌داند کجا را باید لمس کند؛ کدام گوشه دل را باید ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید