در این عکس آب گرم است و موج‌ها ملایمند. یک طرف پشت سرم چترهای رنگی هستند و صدای همهمه آدمها در امواج دریا گم میشود.ده ساله بودم‌. تابستان بود در هتل هایت خزر. دریا را نصف کرده بودند. نصفش را هم به سه بخش، کوچکترین را اختصاص داده بودند به زنها. در امتداد ساحل حتی پوشیدن جوراب اجباری بود. داخل محوطه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چهارمین جلسه فیزیوتراپی گردنم با دردهای ناشی از سوزن‌درمانی و اتصال آن‌ها به برق تمام شد. امروز برخلاف دیروز درد کمتری داشتم ولی احساس کردم که عضلات گردنم توان پشت‌میزنشینی و کار روزمره را ندارد و باید استراحت می‌کردم، ولی ای کاش امروز آن روزی نبود که نیاز به استراحت داشتم!آمدم کمی بخوابم ولی هر بار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خوشحالی امروزم درست شدن کار آقای لام بود.اگر کسی تا دیروز بهم میگفت که هنوز ممکن است اتفاق های خوشایند بیفتد باورم نمی شد.تهدید رفتن اقای لام تا اخرین موعدشان که هشت مرداد بود به ترس و ناامنی من هم دامن می زد.لام را از سال هشتاد می شناسم.تقریبن همسنیم.میگویم تقریبن چون لام حتا نمی داند تاریخ تولد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Parvaz-(IRMP3.IR)Majid Entezamiموسیقی مناسب امروزو شاید هر روزی‌که دنبال معجزه می‌گردیم...@derakhte_tafakor ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دلم براتون تنگ شده بود.نه اینکه نخوام حرف بزنمااا، حرف بیشتر اوقات هست. حرفی که لایق نوشتن باشه کمه.حرفی که کاغذش مچاله نشه،‌کمه.چند روزی هست سرما خوردم. نمیدونم اسمش سرماخوردگی میشه یا نه. توی هوای فاکینگ ۴۰ درجه، توی این‌گرما.مامانم میگه از شدت گرمای زیاد مریض شدی. نفس هام سخته و مجاری تنفسیم درد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

توی فیلم Poetry زن مدام درحال تلاش برای نوشتن شعر است. کنجکاوی تازه‌اش برای جور دیگر دیدن جهان حتی با اینکه سنی ازش گذشته، او را به رؤیاهای زیادی می‌برد. اما درست وقتی می‌خواهد از تماشای ساقه‌ی ظریف گل و یا تکان خوردن سرشاخه‌‌های نازک درخت‌ها به شعری برسد، می‌فهمد که نوه‌اش با چند نوجوان دیگر به دخت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

مامان بودنمن مامان بودن را واقعا دوست دارم. این بی‌وقفه تکیه‌گاه و پناه بودن برای بچه‌هایی که "مامان" صدایت می‌کنند. برای بغل‌های گرم، غذا پختن از لیست موردعلاقه‌هایشان، موهای خیس دخترک را شانه زدن و حتی تشرهای با صدای بلند که گاهی صدایش به خانه همسایه‌ها هم می‌رسد. اما "مامان بودن" هزینه‌های زیادی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

محسن ظهرابی - جُستارهای کوتاه: هر کسی راه حلی برای برگشت در زمان دارد. مارسل پروست سراغ بو رفت. بو قدم به قدم عقب بردش، تا به یاد بیاورد. برای من راه رفتن حکم بازگشت به گذشته دارد. مهم‌ترین ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

▪️رهرو آن است که گه تند و گهی خسته رود و گه می‌ایستد!دیروز با میم صحبت‌مان کشید به ضرر شعر کلاسیک فارسی برای بشر امروز ایرانی. میم اعتقاد داشت شعرهای کلاسیک (که همیشه شیفته‌شان بود و همیشه از شجریان ممنون بود که این شعرها را به ملکوت اعلا برده) فقط قشنگ است، اما معنایش مضر است. می‌گفت در فرم و زبان‌ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From شورومیادداشت «دست‌های نوازشگر» نوشته‌ی محسن ظهرابیبخشِ #مواجهه، شماره‌ی ۳۱ شوروم.سرک نمی‌کشم. عکس‌های فیلم را دوباره نگاه نمی‌کنم. صحنه‌ها را مرور نمی‌کنم. به حافظه برمی‌گردم. چیزهای اساسی فراموش نمی‌شوند، مثل «رُزا» در _بخشش‌های دلسوزانه،_1 اولین نقش‌آفرینی مهم تس هارپر2 در عالم سینم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید