حالم، حال زندانی بدون ملاقاتی، حال مریض بدون همراه، حال سرباز بدون نامه. همان اندازه منتظر، همان اندازه آونگ میان امید و یأس. ...
.حقیقتش آقاجون، هیچی برای گفتن نیست. میدونی جمعه که میشه میگم براتون بنویسم، یک دفعه میبینم ذهنم خالی میشه. نمیدونم تازگی چرا اینجوری شدم. اصلاً نمیتونم از شما بنویسم، فقط دارم از اینکه نمیتونم براتون بنویسم صحبت میکنم.دیگه خیلی وقته دستم به خوبی نمیرسه، بدی پشت بدی، خطا پشت خطا. ولی نمیدون ...
من ازدواجی بودم اما نه از اون ازدواجیها که به خرید جهاز و مدل لباس عروس فکر میکنند. دیشب که بعد از خوابیدن بچهها، با همسر نشسته بودیم و داشتیم چای میخوردیم، هردومون به فوقالعاده بودن زندگی با بچهها فکر میکردیم. به شیرینی و لذتبخش بودنِ پدر و مادر بودن. و من خوب یادمه که در سالهای نوجوانی که ...
بعد از آن توهین بسیار سخیف و زشتی که آن بلاگر، بگویم یا هر چه شما اسمش را میگذارید، به فردوسی شاعر بلندآوازهی ایران کرد، واکنشهای خوبی از طرف مردم و عاشقان زبان شیرین فارسی علیه هر توهین به نمادهای ملی ایران شد. این نشان میدهد هنوز عشق به کشور و مفاخر آن در دل ایرانیان عزیز زنده است و این سرمایه ...
من جدی جدی دارم رد میدم. واقعا دارم رد میدم اصلا دیگه برام قابل تحمل نیست این وضعیت. دکترم گفت از اسپیرو نیست. این دزی که مصرف میکنی تازه اونم یک روز درمیون همچین کاری نمیتونه بکنه بدبخت. برو سونو بده و فردا چند شنبه ست؟ جمعههههه اه خدایا. کاش فردا شنبه. من دیگه تموم شدم. نمیتونم این نامتوازنی هور ...
خب باید عرض کنم همچنان مریم مقدسم و به دکترم پیام دادم. و از لاو لایف پرشورم اطلاعات دادم. چرا که میخواست مطمین شه حامله نیستم. اونجا شوخی نکردم : ))) حالا تا شب جواب بده ببینم چکار کنم. من کیست و فلان بهمانم نداشتم تا حالا. توی این موقعیت خیلی احساس غریبی میکنم. پریشب داشتم با دوستم شوخی میکردم و م ...
بالا نوشت امروز حوصله عکس گذاشتن ندارم یک عکس طبیعت بی ربط میذارم خلاصه هر کی خوند ای والله هرکی نخوند اجرکم عندالله به قول بچه مذهبی ها.بعد از پست دیروز حالم گرفته شد. رفتم ابن مشغله نادر ابراهیمی رو شروع کردم به خوندن. میدونید عالی بود، با نثر روان و خودمانی و البته با مثالهای عمیق. خلاصه شروع ...
دیشب شب پر ماجرایی بود. از مدیر جدید که زنگ زد و پرسید من آیا عمل کردم یا نه؟ و مدیر قدیمی که خیلی مثلاً غیرمستقیم زنگ زد و باز همین سوال رو پرسید تا دوست صمیمیم. و همه اینا از کجا آب میخوره؟ از اداره رازدار ما که من قراره مرخصی بگیرم. پیچیده که من عمل کردم. حالا بیتربیتا من گفتم قراره عمل کنم نگفت ...
به چ گفته بودم دلم بچه میخواد. اون گفته بود که نمیخواد منم گفتم من قراره مادر بشم میتونی انتخاب کنی پدر بچه هام تو باشی یا نه. گفته بودم ازدواجی هستم اما منظورم این نیس که بخوام حتما تو شوهرم باشی. چ خیلی بهم وابسته شده. شایدم دلبسته. دلش میخواد همیشه و همه جا باهم باشیم. راستش منم. حوصلم به ندرت کن ...
امروز سومین امتحان از چهار امتحان ترم دوم ۱۴۰۳_ ۱۴۰۴ رو دادم که به خاطر جنگ به شهریور موکول شده بود. نمرات هم سریع میان. امتحان شنبه رو ۱۸ شدم و امتحان یکشنبه ۱۶ و نیم. من برای تاریخ خیلی خوندم. تمام فرجههای امتحانات رو داشتم تاریخ میخوندم. دو تا دوره تاریخ به صورت آفلاین از دو استاد مختلف خریدم ...