اوضاع در هم و پیچیده است. مثقال ذره ای از کردارم فراموش نشده. گفتارم و افکارم هم. و حالا دیگر می دانم که آنچه می کشم و آنچه از شوربختی، شعوری برای کشیدنش ندارم و آنچه دور خودم می چرخاند لحظه هایم را و باقی سالها و حتی تا ابدیتم را محصول کردار و رفتار و گفتارم در جاهای مهم و کم اهمیت زندگیست. چطور ...
خانه دلتنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پُر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود برخواهد گشت ابری آهسته به چشمم لغزید و سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد؟ آری آن روز چو می رفت کسی داشتم آمدنش را باور من نمی دانستم معنی ...
*نامه عاشقانه از خانمی با تحصیلات ششم ابتدایی که ۱۱۵ سال پیش به شوهر پزشکش نوشته* *نامه خواندنی و عاشقانه از یک زن خانهدار یزدی است.* *وی برای همسرش که در خارج از کشور، درس پزشکی می خوانده، چنین نوشته است.* *این نامه، در کتابخانه وزیری یزد، نگهداری می شود.* *بسم المعطّرٌ الحبیب* *ت ...
ظاهرا اینجوریه که خدا زن رو برای مرد جذاب آفریده. جذاب تر از اون مقداری که مرد رو برای زن .خیلی جذاب تر به نظر میرسه هدف طبیعی این بوده که جنس لطیف تحت الشعاع یک حمایت تضمینی قرار بگیره و اگر احیانا آقای ایکس، کنسل شد آقای ایگرگ بیاد جلو و حتی اگر بلایای طبیعی تعداد مردها رو کم کرد، ارزش و قیمت زنه ...
در یادداشت قبلی، تفاوت دو مفهوم مهم در ادبیات داستانی، یعنی «درونمایه» (theme) و «موضوع» (subject)، را توضیح دادم و دریافتیم که در کشور ما، در بسیاری از کتابها دربارهی ادبیات داستانی و حتی در سطح آموزش دانشگاهی، غالباً «درونمایه» را با موضوع داستان خَلط میکنند. حال که دلیل اشتباه بودن این خَلطِ م ...
داشتم پیامهای اضافیم رو پاک می کردم چنتا از پیامهای مهم دوستانم پاک شد راهی نداره برگرده؟ ...
باشگاه برو؛مدیتیشن کن؛از حواشی دوری کن؛ بوی خوب بده. پول دربیار؛دایره اطرافیانت رو ارتقا بده؛کمتر حرف بزن،بیشتر دعا کن،برای خودت ارزش و احترام قائل شو، تو هیچ چیزی کم نداری. ...
با خودم تکرار میکنم هیچکس مسئول تصمیمات من تو زندگیم نیست. شاید باید تو همون شهر کوچیک خوش و اب و هوا بی پول و فقیر میموندم؛ اما تو این هوای -۲۴ درجه یخ نمیزدم و هر روز بیشتر از دیروز افسرده نمیشدم؟ نمی دونم…کاشکی یکی بود بهم میگفت. بدعنق تر و غمگین تر از همیشه ام. هر روز به نبودن فکر میکنم. ...
لیوان چایی نبات رو هم میزنم .. بعد از کشک بادمجون میچسبه امروز صبح زود تر از آلارم بیدار شدم.. ساعت ۸ بود..آفتابِ تندی از پنجره تا جایی که من خوابیده بودم میتابید بخاری رو خاموش کردم و پنجره رو باز دوباره زیر پتو خزیدم..نسیم خنک و ملایمی در خانه پیچید.. صدای جیک جیک پرنده ای می امد.. هوا اصلا شباهتی ...
موقع دعوا و ناراحتیها تو رابطه ها نباید زور زد و بدترین کاری که میشه، انجام داد و یا زهر دارترین حرفی که میشه زد رو بزنی. این معمولا تهش پشیمونیه. 《حرفتو بزن اما مراقب باش پل های پشت سرتو خراب نکنی.》 ...