از سال ۱۴۰۱ نوشتن روزمرگی هامو توی تلگرام شروع کردم، اما کانالی که در حال حاضر دارم پر شده از آدمای آشنایی که حس امنیت و ازم سلب میکنن... اگه تمایل دارید میتونید توی کانال جدید تلگرامیم جوین بشید :) همینطور ممنون میشم به بقیه هم معرفی کنید... Join ...
علیرضا به مادرش گفته است الان در دل تو سرزمینی است که بچه در آن زندگی میکند. The post سرزمین مادری appeared first on مرا آفرید آن که دوستم داشت. ...
یه روز اسفند ماهی بهاری به قول اون نوشته که اسفند موقع استراحته نه بدو بدو 😁🙈 با آغوش باز توصیهشو پذیرفتم😇 همه کار خونه رو گذاشتم و وقتم رو گذاشتم برای عملکردن به قولم شاد کردن بچهها... یه اتوبوس نو و بزرگ و خلوت یه اتوبان خلوت یه روز تعطیل و یه شهربازی که منتظره تا دوتا جوجهها رو تو قلب خودش شاد ...
خاکستری عزیزم، تازگی به این نتیجه رسیدم که من روش شکرگزاری خاص خودم رو پیدا کردم و خدا رو به این روش توی قلب و ذهنم شناختم. من دوست ندارم روزه بگیرم، نماز هم که می خونم نمی فهمم که دارم چی میگم و برای چی میگم ولی با این روش دقیقا می تونم بفهمم که چی از خدا می خوام و چی بهش می گم! می خوای به تو هم یا ...
طی یک سال گذشته ما چندین بار درگیر موتورخانه ساختمون بودیم ولی همسایهها از انجام کار درست به دلایل مختلف فرار میکردند تا همین چند روز پیش که دیگه کلا ترکید. آب گرم و گرمایش ساختمان کلا رفت روی هوا. جلسه فوری برای رفع مشکل […] ...
داداش کوچیک داشتن حس خیلی خوبی داره ، مخصوصا وقتی تو سن بلوغ باشه ، قد و هیکلش دو برابر تو شده باشه ، هی حساسیت های الکی این دوران رو داشته باشه ، مثلا خیلی خجالت بکشه ، خیلی زودرنج و پرخاشگر باشه.. نیما الان تو این وضعیته و منو خیلی یاد دوران بلوغ خودم میندازه ، ولی خیلی پسر بامزه ایه و برعکس من خی ...
از آخرین پست سه ماهی میگذره. میخوام بدون فکر و موضوع خاصی بنویسم. مثلا اینکه من دوست دارم همه چیز رو ثبت کنم، تو گالری، فایلهای ورد، کانال و اینجا. بعد گاهی میگم کاش یه هوش مصنوعی بود هر چی مستندات دارم بهش میدادم و مثلا میگفت هایلایتهای ۱۴۰۳ واسه تو این موارد بود. بعد ازش میپرسیدم افکارم نس ...
حال وهوای نوشتن نداشتم اما گفتم بیام بنویسم واسه دخترهای مجازی خوش قلبم که مرتب حالم رو میپرسند الهی حال دلتون خوب و زندگی تون پر از اتفاقهای قشنگ باشه. نوبت دکتر داشتم دکتر ام ار ای که دید گفت واقعا برا خودته ؟گفتم آره نسخه اش خودتون نوشتید و ارجاع داد به دو تا اساتید دانشگاه گفت باید اونها واسه د ...
اوایل اسفند یک ساک بزرگ پلاستیکی را گذاشتم روی میز نهار خوری تا هر آنچه در این خانه اضافه است و تق است و لق است را اول بندازم داخل آن ساک و بعد که کاملا مطمئن شدم هیچ چیز به دردنخوری باقی نمانده است، ساک را ببندم و بگذارم توی سطل آشغال سر کوچه. امشب ساک پر شد در حالیکه من کل خانه را بازرسی نکرده ام ...
یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم اونجایی بود که پول جمع کرده بودم ماشین بخرم زمانی که پراید هفت هشت تومن بود اما مامان بابام گفتن نه ماشین همیشه میتونی بخری بیا بجاش یه چی دیگه بخر ، و البته که اونموقع جوون تر بودم و پر انرژی تر و نداشتن ماشین خیلی اذیتم نمیکرد ، الان مث سگ پشیمونم و میگم کااااش اونم ...