امروز بعد از جلسات روز یکشنبه با مسعود رفتیم ارگ قدم زدیم و در یکی از کافههای اونجا نشستیم و دربارهی کارهایی که قراره در آینده انجام بدیم و طرز فکر و بینشی که نسبت به اونها داریم کلی گپ زدیم. من این جلسات رو […] ...
سالها پیش یک سریال ژاپنی پخش می شد که طبق معمول بین دو گروه جنگ بود و گاهی از طرف یکی از گروها یک نامه برای گروه مقابل فرستاده می شود و یهو می دیدی در یک شب ظلمات و بارانی یک اسب با سوار خسته اش نامه ای را به حاکم بزرگ می رساند و معمولا با نامه رسان خوب رفتار می شد.یعنی کشته نمی شد.اما،یک بار کشته ه ...
مدرسه بهارستان (بخوانید مجلس شورای اسلامی)، از امروز تا ۱۷ فروردین تعطیل شد! درحالی که بسیاری از ادارات از ۵ فروردین باز هستند، مجلس با آن همه وظایف نظارتی و تقنینی تا ۱۷ام تعطیل است. حالا از قالیباف بپرسید چرا میگوید چون رهبری در دیدار اخیر گفتند انسجام بین قوا را حفظ کنید من هم…Continue reading ...
دوباره شده به یک جایی فکر کنین که فقط جای وبلاگها و وبلاگنویسها باشه؟ جایی که تا میتونین توی وبلاگستان غرق بشین و از خوندن و پیدا کردن وبلاگهای جدید لذت ببرین؟ من بیشتر اوقات به این موضوعات فکر میکنم. به نظرم هیچ چیزی نتونست جای وبلاگ و وبلاگنویسی رو بگیره. شما عکسها و کلیپهای جذابی توی اینست ...
در این پست نوشته بودم که اگر پزشکیان مثل محمود احمدی نژاد رفتار نکند کاری میکند که مملکت روی هوا برود، آقای مرآت عزیز مطلبی نوشته بودند و از اینکه عدهای و مثلاً من که فکر میکردم مجلس همتی را برکنار نمیکند، چیزی از سیاست حالیمان نیست شاکی/ متعجب بودند. خوب این هم شروعش:…Continue reading پیرو پی ...
بسم الله الرحمن الرحیم درست بعد از نوشتن پست دیشب وقتی در لپ تاپ را بستم و هنوز روی صندلی نشسته بودم، حس مرموز و خوشایندی دوید زیر پوستم حس مرموز و خوشایندی دوید زیر پوستم حس مرموز و خوشایندی دوید زیر پوستم و همینطور هی می دویــــــد زیر پوستم هی روش تمرکز می کردم تا بلکه بفهمم از کجا آمده و چیست ...
اگر یک ویژگی مثبت در این شخصیت مزخرف من وجود داشته باشد، نام خانوادگی من است! آن را دوست دارم. طنینش را، خاص بودنش را، ترکیب قشنگش را. امشب که داشتم پیاده روی می کردم، به شبی فکر کردم که مادربزرگم همه ی ما را برای افطاری در خانه اش جمع کرده بود. من بودم و کلّی دخترعمو و پسرعمو که هر کدام نماینده ای ...
امروز سر کار بودم، دلبر بهم گفت میای بریم برای لیلی خرید کنیم؟ گفتم فرصت ندارم اگر میشه خودت برو و برای من عکس بفرست، بعد از مدتی از فرآیندش خوشم نیومد و بهش گفتم خودم میام دنبالتون بریم خرید. بعد از مدتها تصمیم گرفته […] ...
در حال جمع بندی امسال هستم و احساس میکنم که سال به شدت بدی بود. واقعا میتونست بهتر باشه اما یک سری چیزا دست آدم نیست دیگه. خصوصا فصل پاییز. وای خدایا هنوز هم یادم میفته فصل پاییز مثل یک جهنم بود برام. هر روزش. هر ساعتش. هر دقیقهاش. چجوری گذروندمش؟ وقتی با خودم میگم که عمرم سر یک همچین مسائل الک ...
اين روزها يك سريالی دارد از شبكهء خانگی پخش میشود كه دخترخانمِ نقشِ اصلی آن، رنگ محبوبش آبیست. از همان شبی كه قسمت اولش را گذاشتند، چند پيغام و تماس تلفنی داشتم، همگی با اين مضمونِ مشترك كه؛ فيلم را ديديم و فقط ياد تو افتاديم.راست میگفتند. من اگر رنگ باشم، يك رنگ آبیام.و خب، اينجا كه كسی غريبه ...