دسته جمعی توی خونه نشسته بودیم تا اینکه خواهرم گفت یک فیلم خوب بگذار، اولش فکر کردم منظورش خارجی هست، بعد گفت ایرانی قدیمی بزار، اونقدر گشتیم تا رسیدیم به «خانهی ارواح» این فیلم امسال ساخته شده بود به نظر و در حال اکران در […] ...
من حرف زدن با آدمها رو خیلی دوست دارم، ولی گاهی خیلی توی خودم فرو میرم و ترجیح میدم با کسی حرف نزنم، گاهی این تصمیم ممکنه بیشتر از یک سال هم طول بکشه، الان بعد از یک سال دوست دارم با آدمها حرف بزنم. […] ...
در زندگیم خیلی این جمله رو شنیدم که بچه و تربیت درست اون یکی از باقیات صالحات خیلی مهم هست برای اون دنیا، درست متوجه نمیشدم یعنی چی! اون موقع بچه بودم، این روزها ولی خیلی خوب متوجه میشم. بچهی آدم با عملکردش در جامعه […] ...
دیگه باید برای خداحافظی با تابستون خودمون رو آماده کنیم، موندم بچه بودم از چیه این تابستون لعنتی خوشم میومد، هوای داغ، اصلا هیچ چیزیش خوب نیست به نظرم، بهار مشکلش چی بود؟ بگذریم، این هفته رو به سردرگمی گذروندم ولی خوب بود، چون هم […] ...
به نظرم لیلی دیگه عاشق تئاتر شده، البته فقط دوست داره تماشا کنه و علاقهای به بازیگری نداره، جالب اینه توی خونه خیلی عروسکگردانی رو دوست داره و همیشه با هم بازی میکنیم، ولی همین که تئاتر دوست داره برام جذاب هست. این موضوع باعث […] ...
بچه که بودم فکر میکردم استمرار یعنی یک کار مشخصی را به همون حجم و اندازه برای مدت زمان طولانی انجام دادن. مثلا ماهی ۱۰۰۰ تومان پسانداز کنیم، روزی ۶۰ دقیقه ورزش کنیم، هر روز در همون روز در بلاگمون مطلب بنویسم و … ولی […] ...
من تو زندگیم دوستان زیادی داشتم، میخواستم در ادامه بنویسم و دارم، دیدم اینطوری نیست، الان صرفا یک سری آدم هستن که نقاب دوستی به چهره زدن. هر چی بیشتر پا به سن میگذارم علاقهام به تنهایی بیشتر و بیشتر از همیشه میشه. هر از […] ...
بعد از حدودا دو سال در یک جلسهی مصاحبه شرکت کردم، قبلش انگار میدونستم چه سوالاتی قراره بپرسن، جواب همهشون رو آماده کرده بودم، چون خودم در نقش مصاحبهشونده زیاد بودم، بگذریم این قسمتهاش برام روتین و معمولی هستن، اونجایی که من رو به هیجان […] ...
این هفته اصلا روی مود نبودم، ولی میخواستم یک فیلم خوب ببینم. بین چند تا فیلم گیر کرده بودم، یکی رو انتخاب کردم که هنوز زیرنویس فارسی نداشت، بعدش دوباره گشتم تا رسیدم به این فیلم، خیلی خوشم اومد، چون دوست داشتم این شکلی زندگی […] ...
دلبر همیشه از چند هفته قبل از تولد هر کسی شروع میکنه به برنامهریزی که چه بکنیم و چه نکنیم. من کلا از برنامهریزی برای این چیزها خوشم نمیاد، برای همین همیشه میسپرم به خودش. امروز تولد مامانش بود و مطمئن هستم که بیشتر از […] ...