به موهای تیره ، صورت رنگ پریده و چشم های آرام دختر که عصبانی اش می کردند نگاه کرد. اندروز گفت: « شما زن ها همگی مثل هم هستید ، در مقابل ما گارد می گیرد . همیشه فکر می کنید که ما می خواهیم اذیتتان کنیم . اصلأ نمی دانید که یک مرد چه می خواهد ؟ » دختر پرسید : « چه می خواهی ؟ » و با یک جور اعتماد به ...
اگه زندگی رو یه خط تصور کنی، روزها نقطههای تشکیلدهندهش هستن. شاید حتی از نقطه هم کمتر. یه جایی یاد میگیری که روزهای سخت، هر چقدر هم ناراحتکننده و طاقتفرسا، در نهایت فقط نقطهان، و تو هم بهتره که به اندازهی یه نقطه بودنشون بهشون بها بدی، چون اگه این کار رو نکنی بعدا برمیگردی و میبینی کل عمر ...
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> با ...
امروز که نگاهی به روزنامهها میانداختم، با تیتر جالبی مواجه شدم: «افول جایگاه جهانی فارسی». از این نظر برای من جالب بود که استناد این مقاله به آمارهای سایت w3techs.com بود و اساس آمارهای این سایت هم بر پایه محتوای موجود به اون زبان در سطح وب بود. در این مقاله گفته میشه که تا ۴ سال پیش رتبه ایران شش ...
به یمن و میمنت ماه آبان آسمون هم حرکتی زد و بارون رحمتش نزول شد. خیلی خوبه که بارون میزنه، هوا سرده و تنها چیزی که نیست کمی خنده و خوشحالیه... گرچه از اون آخرین بارونی که آخر خرداد اومد دمار از روزگارم دراومد... ولی خب سرما و بارون و کاپشن و بادگیر را بیشتر میپسندم + میوه های زمستون . . . . مدرسه ...
خدا، من را از این پلشتیها دور کن. ایمانم به زمان را برگردان. آدمها را سرجای خودشان بنشان. زور میزنم که نگویم. هیچ چیز نگویم و ننویسم. نکاشتهام. تخم امید زیر زبانم چال نکردهام. طفره میروم. اینگونه خودم را از دار مکافات کلمهها آزاد میکنم. کلمهها ارزانترین ماده برای کشیدن نعش آدم رنجدیدها ...
~هوالنور مهرماهِ امسال رو کم دوست دارم. ماه عصبانیت و دلخوری و قهر بود برام، اما اتفاق خوب هم افتاد. مهر، ماه ترسناکیه برام چون داره یادآوری میکنه فقط یکماه دیگه تا تولدم باقی مونده و بعدش شروع یک سن جدید و باز بزرگتر شدن و سختی و چالش های بیشتر. چالش های بزرگسالی تا اینجا خیلی اذیتم کرده. هیچ و ...
~ هوالنور آقای ح میگه: تابحال اینقدر خوشحال ندیده بودمت!" راست میگه خودم خیلی وقت بود که برای چیزی اینقدر ذوق نداشتم! موفقیت های خوبی داشتم اما بیشتر از اینکه خوشحالم کنه،خیالم رو راحت کرد. اصلا خوشحالی یادم رفته بود. تو این یکسال خیلی بهم سخت گذشت، این هدیه کمترین چیزی بود که میتونستم بابت صبر بر ...
این هفته از مرخصی ام که من اسمش را گذاشتم مرخصی مادرانه بیشتر به بشور و بساب گذشت. با همه اینها سعی کردم بیشتر وقتم را با بچه ها بگذرانم ، مادر شوهرم بنده خدا هم فرصت کرد و به یک سری کارهای عقب افتاده اش برسد. اول هفته را از آنجا که شانس خوبی دارم با دندان درد شروع کردم که هر جوری بود با خوردن قر ...
سلام. تو پست قبل از یه چالش شخصی حرف زدم. خب، نتونستم اونطور که دلم میخواست اینجا ازش بنویسم ولی مهم نیست. هر روز برای خودم مینوشتم. متوجه شدم که انجام یکسری کارها، پیگیریها و حرف زدنها هنوز برام سخته و عقبشون میندازم. مثلا حقوقم رو توی شرکت ندادهن و قرار هم شده بود از مهر نحوهی همکاری پرو ...