اینبار وقتی داشتیم برمیگشتیم، حسابی بغض کرده بودم، اونقدر که به سختی و به ندرت صحبت میکردم. بغل خداحافظی که کردیم، هر دو سرمونو برگردوندیم و همو ندیدیم. من سریع از ماشین بیرون پریدم و شروع کردم به راه رفتن. از اون بغض فقط یه قطره اشک بارید. باقی رفتن تو قدم هام. عکسامونو میبینم، حال خوبمون، اعتمادی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز سعی کردم مرهم زخمش باشم. باز بحث همیشگی و باز کرد و نتیجه شد کات هفتم! من تاحالا با ۷ نفر تو رابطه نبودم که این آدم ۷ بار باهام کات کرده! راهی نموند دیگه. چ برای همیشه تموم شد. یاد گرفته بودم تموم اجزای صورتش و دوست بدارم. قبل از اینکه از ماشینش پیاده شم، گفت بغل کنیم؟ یکم قیافه دمغم بهتر شد و ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز با تراپیستم صحبت کردم. دوباره تونستم با مسئله خانوادگی کنار بیام. و بپذیرم خانواده ما هم مثل هر خانواده دیگه ای مشکلات خودشو داره. هر آدمی از خانواده اش آسیب میبینه. نیاز نیس بابتش شرمنده باشم. درمورد چ صحبت کردیم. احتمالا چ شخصیت مرزی و وابسته ای داره. مرزی بودنش یکم کار و سخت میکنه. عاشق فرا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نمیخوام به خودم دروغ بگم. اینکه پدرم دیشب خونه نیومد حس خیلی خیلی بدی بهم میده. وضعیتم طوریه که نمیتونم از خانواده جدا بشم و مستقل شم، حتی همین بیرون رفتن ها هم بهم احساس گناه میده. انگار باید تا آخر عمرم من جور پدرم و بکشم. هر چقدر اون نیس وظیفه من هست که باشم. وقتی میرم تصویر خانواده نصفه‌امون جلو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از پیش دوستم برمیگردم. انقدر که من حرف زدم اون حرف نزد، حس خوبی ندارم. گیجم. یعنس چ داره از من برای فراموشی و حرص درآوردن استفاده میکنه؟ ادامه زندگیم باید چطوری باشه؟ ازدواج کنم؟ نکنم؟ به چ گفته بودم تا ۵ سال دیگه هم قصد ازدواج ندارم فعلا. چ گفت اگه یه پسر خوب، با ظاهر خوب، شغل و درآمد خوب بخواد باه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تا وقتی چ ریشش رو نزده بود، نفهمیده بودم چقدر شبیه ی، کراش بچگیم هست. ولی شریف تر، جسورتر، بالغ تر و قدبلندتر. چ رو دوست دارم. یه سری نکات منفی هم دارم البته. مثلا بهم فضای کافی نمیده. نمیخوام باز تجربه ای که با الف داشتم و تکرار کنم. که زندگیم و طبق خواست طرف مقابلم اونقدر تغییر بدم که دیگه خودمو ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز یک ساعت مرخصی گرفتم و با چ و داداش کسی که مدتها دوستش داشت و یکی از دوستاش رفتیم خارج از شهر. اول یکم معذب بودم که اونها همه آقا هستن ولی انقدر چ حواسش بهم بود و با احترام رفتار میکرد که اون حس ناخوشایند به کل از بین رفت. خیلی دوستش دارم انگار. واقعا واسم جذابه. آخر شب با اینکه خیلی دیر نشده ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز هم روز عجیبیه و مطمئنم تا شب بیشتر از این هم عجیب میشه. چن وقتی هست تو شرکت تنش هایی هست، مخصوصا سر حقوق و مزایا. امروز برای کاری پیش رییسم رفته بودم. گفت ممکنه از شرکت بره و چون خودش تاسیسش کرده دوس نداره فروبپاشه. گفت من رو جایگزین طراح اصلی شرکت میدونه و باید با همین فرمون یادگیری رو ادامه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز سرکار متوجه شدم حقوقی که میگیرم از بقیه خیلی کمتره! کارم پر مسئولیت و گاها پرفشار هست، مطالب برای یادگیری زیاد هست اما نه تاثیری تو درآمدم داشته و داره و نه تمومی داره! با اینحال از افراد دیگه که کار سبک تر، کم استرس، و بدون نیاز به یادگیری دارن، کمتر حقوق میگیرم! فاجعه باره. دیشب که خجالت زده ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

شبیه حبیب لیسانسه ها شدم شاید. اما فکر میکردم پسره از من خوشش بیاد. هرطور فکر مسکنم بعضی رفتارهاش عجیب بود. جاشو عوض کرد، کنار من نشست به بهانه اینکه نزدیک کولر باشه، دائم جزوه امو نگاه میکرد و ازم خواست بعد از کلاس بهش بدم. اما من واضح نشنیدم. الکی لبخند زدم و سرمو به تایید نشون دادم. بعد از کلاس ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید