چ اون شب گفت از اینکه ناراحتم کرده ناراحته. بهم گفت قویم و دوست نداره این بار و به دوش بکشم. بغضم ِآزاد شد و اشک ریختم. انگار داغ دلم با اون اشکا خنک شد. تقریبا هر روز همدیگه رو میبینیم. میگه بیا و من باز بال درمیارم به سمتش. تا حالا انقدر با ولع زندگی نکرده بودم‌. کنار اون همه چیز یه جور دیگه قشنگه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نمیدونم چی شد که پای چ به بلاگفام باز شد. قول داد خودش نخونه و از گوشی من بخونه. از اونجا که نمیتونم حرف بزنم و گاهی حرف‌ها میچسبن ته سینم، بدم نیومد گاهی ببینه دوستش دارم. که پشت صحنه زندگیم و هم ببینه. زخمام، آسیب پذیریم، همه چیز... یواش یواش باهاش شفاف بشم. اما بد پیش رفت. متن "زخم و مرهم" بنظرم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از شدت کلافگی در حال متلاشی شدنم. چهارشنبه به قدری بهم سخت گذشت که امروز عزا گرفتم که فردا قراره هفته شروع بشه. یکی از گوشواره‌هام گم شده و حس میکنم طاقت هیچی و ندارم. حتی نای گشتن هم ندارم. با اینکه خوب خوابیدم، الآن هم خواب آلودم. دقت کردید گاهی یه سری اتفاقات خوب بصورت زنجیری رخ میدن؟ و گاهی اتفا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از وقتی با چ وارد رابطه شدم و باهاش بیرون میرم، میبینم چقدر الگوی رفتاریم تو خونه شبیه پدرم شده. اولین فرصت دوش میگیرم و میرم تا اخرین تایم های شب. اگه پدرم واقعا میخواست به عنوان تاکسی از خونه بره بیرون، دوش نمیگرفت. اخیرا دوش گرفتن‌هاش طولانی تر شده. بطور کل حس بدی ازش میگیرم. بنظر میاد یه قرارداد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

احساس تعلق نکردن فقط اونجا که من هیچ چیز شخصی تو شرکت ندارم. حتی یه خودکار یا یه لیوان! هر چیز ببرم، با خودم برمیگردونم. این خودش امنیت شغلیم و نشون میده. همیشه طوری میام سرکار که انگار فردا قرار نیس بازهم اینجا باشم. همیشه آماده ترک کارم! حتی وام هم نگرفتم که یوقت نگرانی از بابت بدهی برام ایجاد نشه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خودمو مقایسه کردم و تو مقایسه شدیدا باختم. بدون نیاز به هیچ کار زیبایی‌ چهره خیلی جذابی داشت. قد و هیکلش هم خوب بود فقط یذره کروی تر از من. دوتا دوست صمیمی داشت. باهم میرقصیدن، میخندیدن، آشپزی میکردن... چه بازنده‌ای بنظر میام وقتی حسرت این چیزا رو میخورم! مشکلم اینه که همیشه پیش فرضم اینه که آدما دن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

از همون اول با رقابت مشکل داشتم مخصوصا رقابت سر یه مرد. وحشت میکردم از اینکه واسه پارتنرم کافی نباشم و با دیدن کسی دلش بره. تراپیستم میگفت رابطه که جلو بره، نیازی به چیزی نیسف خود به خود بقیه کنار میرن. راس میگفت. چ باعث شده خیلی چیزها واسم مهم نباشه. وقتی با الف بودم زیادی تلاش میکردم که کوچکترین خ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

شاید قابل پیشبینی بود، اما خودم هم سوپرایز شدم وقتی چ رو برای بار ۸ام قبول کردم! یعنی ۷ بار جدا شد و برگشت و باز تو قلبم من جا داشت. گیجم. به پدرم فکر میکردم که اغلب غائبه. شغلش آزاد نیس و یه شغل کارمندی با ساعت کاری کم داره. اما باقیش و با هر بهونه‌ای بتونه بیرون از خونه میمونه. میگه راننده تاکسی ه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز جلسه تشکیل شد. من کوچکترین و کم سابقه ترین فرد بودم. با اینحال بنظرم عملکردم هوشمند و کارآمده. بهرحال بنظر میرسه وضعیتم خوب نیس. بخاطر شرم مداوم، حقم و نگرفتم و کسی هم دلش نخواسته حقی برا من قائل بشه. مسیر شغلیم با یه علامت سوال بزرگ روبرو شده. من چی میخوام؟ اگه قراره زندگی و تمام و کمال حس کن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

میدونم تموم شده اما باز منتظر پیام چ هستم‌. دلم واسش تنگ شده. حالم خوبه. با دوستم راه رفتیم و خرید کردیم. باز تنهای تنهام. گوشیم و زندگیم خالی خالی شده. جالبه وقتی تو رابطه‌ام دلم میخواد رها شم و وقتی تو رابطه نیستم دلم میخواد سریع یکی و پیدا کنم. بهتره با ترسهام مواجه شم و در هر صورت شجاعانه و خالص ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید