به غزه غذا نمیرسد.از صبح زود عکس های ادم ها که از گرسنگی در حال مردن اند توی اینستاگرامم بالا و پایین می شود.فکر میکنم به اینکه بزرگترین دغدغه ی پشت ذهنم در تمام دوازده روز جنگ این بود که چطور دوتا بچه بدغذایم را سیر نگه دارم اگر جنگ طولانی شود،قحطی شود و چیزی گیر نیاید.کنسرو و ماکارانی نمی خورند.ح ...
عزیزم؛ من تراپیست تو نیستم. من کسی نیستم که باید گرههای روانی تو را بشناسد و راه مواجهه با آنها را بلد باشد. من کسی نیستم که فشار حاصل از انکار و سرکوب تجربههای ناخوشایندت را به دوش بکشد، تنها به این دلیل که توان پذیرششان را نداری. من آدمی نیستم که مدام توی ذهنم رفتارهای عجیبوغریبت را تفسیر کند ...
در این سفر، به یمن چشمهای تیزبین و کنجکاو دخترک که به هر شیء درخشنده واکنش نشان میدهد، با زوجی آشنا شدم که هر زمستان می روند سفر به دریا و اقیانوس. آشغالها را از ماسه ها و آب های عمیق جدا میکنند. در بهار با آنچه جمع کرده اند کاردستی، آویز و گوشواره و نماد درست میکنند و تابستان در شهر های مختلف غرفه ...
رفاقت از دست رفته ای دارم.در بحبوحه ی زن زندگی آزادی یکی از رفقای بیست ساله ام از من فاصله گرفت چون یک جایی یک اظهار نظری کرده بودم راجع به کارگردان فیلمی؛که چرا توی این شرایط چنین فیلمی ساخته و ان کارگردان از قضا دوست همسر این دوستم بود و روابطشان تنگاتنگ.دوستم پشت ان کارگردان در امد و به من توی ...
[بخش دوم]ور زیباییشناسی پیرپسردر میان نقدهایی که خواندم، دیدم چیزی که خیلیها را آزار داده، حجم زشتی و پرخاش و بیاخلاقی و بیمبالاتی قصه است. درست است، کسی که روحیهی لطیف و حساسی داشته باشد، شاید در مواجهه با این همه چرکی آزار ببیند. اما این شخص موجود آزادی است که میتواند چنین فیلمی را برای دیدن ...
دربارهی پیرپسر اکتای براهنی[بخش اول]در بین همهی تحلیلها و نقدهایی که این چند روز در مورد پیرپسرِ اکتای براهنی دیدم و خواندم، ندیدم کسی به دو موضوعِ «وجه روسی اثر» و «زیباییشناسی زشتی» توجه کرده باشد. تحلیلهای روانشناسانه و روانکاوانه، نقدهای اجتماعی، پرخاش و بهکلی رد کردن اثر و از آن طرف غش ...
در این عکس آب گرم است و موجها ملایمند. یک طرف پشت سرم چترهای رنگی هستند و صدای همهمه آدمها در امواج دریا گم میشود.ده ساله بودم. تابستان بود در هتل هایت خزر. دریا را نصف کرده بودند. نصفش را هم به سه بخش، کوچکترین را اختصاص داده بودند به زنها. در امتداد ساحل حتی پوشیدن جوراب اجباری بود. داخل محوطه ...
خوشحالی امروزم درست شدن کار آقای لام بود.اگر کسی تا دیروز بهم میگفت که هنوز ممکن است اتفاق های خوشایند بیفتد باورم نمی شد.تهدید رفتن اقای لام تا اخرین موعدشان که هشت مرداد بود به ترس و ناامنی من هم دامن می زد.لام را از سال هشتاد می شناسم.تقریبن همسنیم.میگویم تقریبن چون لام حتا نمی داند تاریخ تولد ...
Parvaz-(IRMP3.IR)Majid Entezamiموسیقی مناسب امروزو شاید هر روزیکه دنبال معجزه میگردیم...@derakhte_tafakor ...
Forwarded From آقشام گَلَندر کتابی که میخوانم، از داستانی به اسم "چگونه میتوان زنی دیگر بود؟" از لوری مور نقل قول میکند. چیز زیادی از داستان معلوم نیست. نه ابتدایش، نه انتهایش و نه ماجرای داستان. فقط ما میفهمیم که مردی هست که زن دارد، و معشوقه هم. و دربارهی ویژگیهای زن به معشوقه میگوید. یکی ...