میروم و نگاه میکنم. همه چیز سر جایش است. خانه هنوز همان خانه است، با همان پنجرهای که صبحها نور را از گوشه پرده عبور میداد، همان فرشی که گاهی پا را در خودش میبلعید. هیچچیز عوض نشده، جز من. من دیگر نیستم. نه آنطور که فکر میکنند، نه آنطور که اعلامیهها میگویند. هستم. فقط در شکلی دیگر. ایستاده ...
سپرده بود به آوارگی عنانش را غریبه ای که نمیگفت داستانش را کلافه بود، به سیگار آخرش پک زد وبعد خم شد و پر کرد استکانش را شراب کهنه ی جوشیده در رگش جوشید و شعله ور شد و سوزاند استخوانش را -زیاده می نخوری ! شهر پاسبان دارد -که مرده شو ببرد شهر و پاسبانش را ! (نگاه صاحب میخانه بی تفاوت شد اگرچه زیر نظر ...
آدمهای خودخواه برای دیده شدن، آتش به لباس تو میزنند و بعد فریاد میکشند که «ببینید! چقدر خطرناک است !» تو را بد جلوه میدهند، نه چون بدی، چون آنها خوب نیستند . برای خودشیرینی، تصویرت را با دروغ میپوشانند؛ واژهها را وارونه میچینند، دلسوزیهای دروغینشان را خرج جمع میکنند، و تو را زیر نگاههای ...
تا وقتی چ ریشش رو نزده بود، نفهمیده بودم چقدر شبیه ی، کراش بچگیم هست. ولی شریف تر، جسورتر، بالغ تر و قدبلندتر. چ رو دوست دارم. یه سری نکات منفی هم دارم البته. مثلا بهم فضای کافی نمیده. نمیخوام باز تجربه ای که با الف داشتم و تکرار کنم. که زندگیم و طبق خواست طرف مقابلم اونقدر تغییر بدم که دیگه خودمو ن ...
خواب یکی رو دیدم اینقدر بدم میادازش حد نداره. حتی از اینکه تو خوابم ببینمش حالم بد میشه فکر کن یه آدم چه جوری بوده و چطوری بهت بدی کرده که تو خوابت هم بیاد حالت بد میشه احساس می کنم سردرد گرفتم اینو تو خوابم دیدم 😒 ارتعاش بد بودن اون آدم تو خواب هم بهت انتقال میده. ...
دیشب م دعوتم کرد شمال و من گفتم این مدت که خونه نبودم انقد دلم برای خونه و زندگیم تنگ شده که میخوام یه مدت فقط بشینم خونه. گفت آره مخصوصاً تو که خونه موندن رو دوست داری. به این فکر کردم که چرا نداشته باشم؟ امن و آروم و قشنگه. آشپزی و ویدئو دیدن و خندیدن و صحبت کردن رو چند ساله که میدونستم چقد لذ ...
ما با تولد وارد یک چرخهی بیانتها شدیم. کلماتمون روی صحبت آدمها تاثیر گذاره، اخلاقمون به شخصیت اطرافیانمون نفوذ میکنه و عادتهامون زندگی دیگران رو تحت تاثیر قرار میده. مرگ فقط قبرستانها رو پر میکنه وگرنه بدون شک اثری از ما برای همیشه تو وجود بقیه زندهست.🫠✨ ...
شب ها غمگین تر از روزهاست. ...
کاش روزهای بد زندگی مثل پست های بلاگفا میتونستی حذف کنی! مثلا زندگی از یه روز قبل مشاجره شروع میشد و هیچوقت بحثی نمیشد + بلاگفا هم عجب چیز خفنیه با تمام هیچ نداشتنش ...
اوه چقد ننوشتم هم سرم شلوغ بود هم نا نداشتم هم اعصاب ....چنان پاچه گیری بودم که قبل از اینکه هر کی میخواست چیزی بگه اخطار میدادم من خطرناکم لطفا فاصله خود را حفظ نمایید 🤣 رفتم دکتر قشنگ من رو انگار از مطب انداخت بیرون که بروووووو این گردن باید سریع عمل بشه اینقد محکم گفت من یادم رفت که من که گردنم د ...