خیلی وقت پیش او را دیده بودم ؛ آخرین دفعه ای که بیرون رفتیم من تازه امتحانات وحشتناک ترم اول ارشد را داده بودم و حس گلادیاتوری داشتم که از پس نبرد با شیرهای وحشی زنده بیرون آمده است ؛ بی نهایت خسته اما خوشحال . بعدها دیگر همدیگر را ندیدیم شاید چون او مشغول نوشتن پایان نامه اش بود و من مشغول رفتن به ...
دوماه پیش همسایه پایینیمون فوت کرد و دیشب همسایه بالایی. با الف حرف میزدیم. گفتم بهش اگه همین الان به من بگن فردا قرار بری میگم چشم. نمیدونم از کی اینجوری شدم نه که ذوق زندگی نداشته باشم هر روزم پره و حتی همیشه برنامههای چند ساله داشتم. فقط یکی دو سالی میشه گفت این وسط دو دستی چسبیده بودم به دنیا ب ...
ساعت نه شب است و در محل کار نشستهام و دارم قهوهام را سق میزنم با یک تکه کیک ته مانده از یک همایش که در لابی شرکت برگزار شده بود. مقداری کمردرد دارم. آیا این نشانه ورود به میانسالگی است؟ من اینجا در ساعت نه شب در اوایل سی و هشت سالگی نشستهام و دارم قهوهام را سق میزنم و به این فکر میکنم که چهل ...
یه روز بلاخره انقدر خوب میشم که از کار کردن و رسیدن به برنامههام خسته باشم نه از کار نکردن و کلافگی و ناکامیهام. ...
بعضی احساسات هیچ جوره با عقل جور درنمیان. یکی از همکارهام گاهی سعی میکرد بهم نزدیک شه. من با تمام قدرت از خودم دورش میکردم. که اولین دلیلش الف بود، که باعث میشد ابدا به خودم اجازه ندم گزینه دیگه ای وارد زندگیم بشه و همینطور که الف هم مدام میگفت بهشون رو نده! دومین دلیل این بود که زیاد ازش خوشم نمیوم ...
خاکستری عزیزم، در مورد کلاس ورزش برات نگفته بودم که این ترم دیگه دراز نشست، دوی سرعت و... نداریم؟ (دست و جیغ و هورااا) جدا خیلی خوشحالم که دیگه لازم سر این موضوع استرس داشته باشم که ای وای نه من نمی تونم دراز و نشست انجام بدم و سختی بکشم ولی خب بازم چالش هست! کلاس ورزش 16 جلسه هست که یعنی تا اخر ترم ...
هنوز گواهینامه رو تمدید نکردم. از صبحی شبکهام قطع بوده و الان وصل شد. فال دوشنبه: پیشرفت در حرفه را پیش بینی میکند. شعار امروز: مسیر شما هماهنگ میشود: تعادل و پیشرفت. داشتم گوشیمو مرتب میکرد یک پی دی اف در مورد تدریس موثر بود. نوشته بود: In God we trust... Every one else should bring data دیروز هم ...
تا حالا شده بخوره تو ذوقتون؟! وقتی روی یه چیزی حساب باز میکنید و امید دارین، ولی نمیشه.. الان من تو اون حالتم الکی خوشحال بودم اعصابم امروز به قدری خرد بود که دلم میخواست یکیو بگیرم بزنم رفتم نشستم تو کمد، زانوهام بغل گرفتم و گریه کردم:/ بعدم تو گوشی چرخیدم که حواسم پرت بشه ساعت نزدیک به یک بعد از ظ ...
خاکستری عزیزم، متاسفانه بخش زیادی از قلب من نسبت به محبت کردن و محبت دیدن بی احساس هست و تحت تاثیر این کلمات قرار نمی گیره، چرا؟ چون برای دفعات زیادی (تقریبا همه دفعات) دقیقا عکس چیزی که فکر می کرد و یا انتظار داشت براش اتفاق افتاد. تصور کن که صد در صد خود و محبتت رو برای کسی قرار بدی و بعد میبینی ک ...
چند دقیقه ی پیش داشتم با یکی از دوستای دوران کارشناسیم چت میکردم که یاد یه خاطره ای افتادم .. از اونجایی که میدونین من اون قسمت از مغزم که مربوط ب به خاطر سپردن خاطراته کلا خرابه و خیلی از خاطراتم از یادم میره اما این لحظه ای که الان میخوام راجع بش بنویسم از اون لحظه هاس که در کمال ناباوری فراموشم ن ...