برای من از جا بلند شدن و دوباره از صفر شروع کردن راحتترین کار هستش... شاید چون هزاران بار این کارو کردم... ام فکر اینکه قراره دوباره با صورت پخش زمین بشم... قراره دوباره پر و بالم چیده بشه... انگیزه ی اینکارو ازم میگیره... وگرنه که همین الان میتونم ... همینجوری روی زمین افتاده بودن رو بیشتر دوست دار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند وقته مهم نیست شب ساعت چند بخوابم... ۱۲ ۱ ۲ ... راس ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه صبح از خواب میپرم... دلم خوابیدن میخواد... بعدش هم هر چقدر تلاش کنم، باز خوابم نمیبره...   ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

والا چی بگم؟ خودمم نمیدونم چی شد و کجا رفتم. دارم دنبال خودم می گردم به رسم هر رمضان. توی کتاب هام...توی نقاشی هام، توی هاردم و عکس های مدرسه و دانشگاه و امشب نوبت رسید به نوشته های وبلاگم. چقدر بعد از خوندنشون پکر شدم! اقا من چقدر خوووووب مینوشتم! واقعا باحال می نوشتم با چاشنی شوخی و پر از حس و عطر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

راه رفتن و خوابیدن این روزها رو با کدوم زبون و وقاحت قی کنم؟ با کدوم کلمه‌ی دست‌نخورده؟! بعد از نوشتن چهارمین سال فیلوزوف فکر می‌کردم دیگه هیچ حرفی قرار نیست رسوب کنه، طبله ببنده رو پیشونیم و سرم سنگین شه. حالا ناغافل وقتی سرگرم مدیریت کرم‌های زندگی‌ام، به دیوار شعور و احساسم برمی‌خوره، یهو به خودم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اون میدونه من تنهام...اما از بیشتر تنها کردن من ابایی نداره... چون نهایت برای فرار از تنهایی، باید برگردم سمت خودش و التماسش کنم... اینجور میتونه به همه بگه عاشقمه... در صورتی که میدونست نبودم و نیستم... اون برای برنده شدن، دست به هر کاری میزنه... ولو نابود کردن من... ولو بازی با آبروی من... میدونی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

چند شب پیش خواب عجیبی دیدم. شاید هم صبح بود. خواب دیدم که فردی کارت شناسایی اش را درون مترو گم کرده بود و دنبالش می گشت. بعد از دو روز که پیدایش نکرد، از کارش اخراج شد و جایی دیگر مشغول به کار شد. در ادامه به طور اتفاقی کارت شناسایی اش رسید به دست من. بعد به طرز عجیبی به محل کار قبلی طرف رفتم و در آ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

 بین سریالای درحال پخش این سریال از همشون باحالتر و قشنگتره .  کانگ هه سانگ ، مامور مخفی سرویس اطلاعاته که برای یه ماموریتی باید در قالب بچه دبیرستانی وارد یه دبیرستان خیلی معروف و قدیمی بشه . داستانش به نظر مسخره میاد ولی وقتی دیدمش نظرم کاملا عوض شد و باز هم به متفاوت سازی کره ای ها ایمان اوردم . ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دلم می‌خواست در مورد خیلی چیزها بنویسم. یه ذره سیاسی و فرهنگی، مخصوصا در مورد سندروم بی‌قراری اظهارِ نظر! اما قبلش می‌خوام در مورد روزه‌اولی بودنِ فاطمه‌زهرا بنویسم. که باید بگم بزرگترین شانس زندگی مصطفی بوده. چون اگر فاطمه‌زهرا روزه‌اولی نبود، من این‌همه آشپزی نمی‌کردم و خبری از افطار و سحر هم نبود ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دلواپس کسی هستم، اما میترسم ازش سراغی بگیرم، بحساب این بذاره که بخوام سر از کارش در بیارم یا هر چیز دیگه... یه حسی بهم میگه در معرض یه آسیب هست و من معمولا همیشه چیزی که حس میکنم اتفاق میفته... فقط میتونم امیدوار باشم که حالش خوبه و مشغله کاری داره... کاش روابط شفاف بود... کاش آدمها شفاف بودن... کاش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز یکی از همکلاسی‌های دوره دکترامون انصراف داد. یک آقایی بود که رتبه یک کنکور رو آورده بود. جوان بود. شاغل هم بود. طلبه سطح خارج بود و استادیار یک استادِ درس خارج. در دانشگاه بهشتی هم درس می‌گفت انگار. متاهل بود و یک بچه هم داشت تا جایی که می‌دونم. ارشد دانشگاه هم داشت از دانشکده الهیات دانشگاه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید