لینوکس رو نصب کردم همهی فایلهام پرید :-) صدق الله العلی العظیم ...
دلم میخواد بشینم و از اول همه ی فیلم های حاتمی کیا رو تماشا کنم... بوی پیراهن یوسف، دیده بان، برج مینو، خاکستر سبز... مگه میشه بغض نکرد سر خیلی از صحنه هاش؟ هروقت حس می کنم خودمو گم کردم و غبار غفلت روی روحم نشسته، سری به پوشه ی فیلم هام میزنم... چی کار کردین شما آقا ابراهیم؟ ...
آخرین باری که کتابخانه ام را مرتب کردم، یادم نیست. آخرین باری که وبلاگم را به روز کردم، فیلم کلاسیک تماشا کردم، رمان تازه ای خواندم، یادم نیست. اتفاق تازه ای افتاده که همه ی عادت های قبلی را به هم ریخته و عادت های جدیدی در من ایجاد کرده است. دو نفری فیلم دیدن، دو نفری کتاب خواندن و دو نفری، کتابخا ...
بعد از مدّتها سلام. این سؤال هم واسه باز کردن سر صحبته بیشتر:)) نظر شما چیه؟؟ + میتونید به جای علاقه، عشق رو قرار بدید. ...
مادر گفته بود نذری دارد و باید مرغی را قربانی کند. نه خیلی بزرگ، نه خیلی کوچک. بعد از ظهر، بعد از اینکه از نانوایی برگشتم، به مغازهی مرغفروشی رفتم. از پیرمرد صاحبمغازه خواستم مرغی را برایم سر ببرد، نه خیلی بزرگ، نه خیلی کوچک. بوی زهم مرغها به مشامم خورد. ته مغازه، آن طرف یک ردیف آجرچین توی هم می ...
یک بار به دوستم گفتم که هیئت ها زیبایی شناسی خاصّی دارند. به عبارتی، هر جزئی از آن ها با دقّت انتخاب شده و ردّ پای هنر در جای جای آن پیداست. از سخنران گرفته که با فرمی هنری صحبت می کند، تا مدّاح که با آواز سنّتی ایرانی مستمعان را سر ذوق می آورد. کتیبه ها و پارچه هایی که در گوشه و کنار نصب شده اند، ب ...
من یه کانال تلگرامی دارم که گاهی اوقات آنجا می نویسم... هرچه اینجا جدّی و عصا قورت داده به نظر می رسم، آنجا سبک و صمیمی و بی مزه هستم! دوست داشتید بیایید در خدمت باشیم؛ https://t.me/bemaaanad ...
مسئول هیئتمان از ما خواست که پوستر مراسم شب های قدر را برای مخاطبانمان بفرستیم. من هم این کار را در ایتا و تلگرام انجام دادم. یکی از کسانی که در تلگرام به من جواب داد، یک دوست قدیمی بود. ح. به شوخی نوشته بود: هنوز هم این اعتقادات را داری؟ بعد فیلمی از خودش فرستاده بود با یک من ریش، خوش تیپ مثل گذشته ...
یکی از نکته های جالب مجلس روضه، حجم خنده ای است که از بعد تمام شدن آن و روشن شدن لامپ ها روی لب ها می نشیند... همه با هم خوش و بش میکنند، حال همدیگر را می پرسند و رفاقت های تازه را طرح می ریزند... کجا می توان این همه صمیمیت و دوستی یافت، غیر از مسجد؟ غیر از هیئت؟ ...
اگر یک ویژگی مثبت در این شخصیت مزخرف من وجود داشته باشد، نام خانوادگی من است! آن را دوست دارم. طنینش را، خاص بودنش را، ترکیب قشنگش را. امشب که داشتم پیاده روی می کردم، به شبی فکر کردم که مادربزرگم همه ی ما را برای افطاری در خانه اش جمع کرده بود. من بودم و کلّی دخترعمو و پسرعمو که هر کدام نماینده ای ...