Forwarded From آقشام گَلَندر کتابی که میخوانم، از داستانی به اسم "چگونه میتوان زنی دیگر بود؟" از لوری مور نقل قول میکند. چیز زیادی از داستان معلوم نیست. نه ابتدایش، نه انتهایش و نه ماجرای داستان. فقط ما میفهمیم که مردی هست که زن دارد، و معشوقه هم. و دربارهی ویژگیهای زن به معشوقه میگوید. یکی ...
چرا نباید چک کردن سرچ کنسول رو بندازی ته لیست؟تا حالا چند بار با خودت گفتی:«ولش کن فعلاً، بذار دیتاها بیشتر شن بعد سر فرصت میرم یه نگاه میندازم به سرچ کنسول»؟یا بدتر، گفتی:«الان تمرکزم روی تولید محتواست، بعداً میرم دنبال تحلیل و این حرفا.»اما خب... اگه توی سئو دنبال نتیجهای، نمیتونی چشمتو روی س ...
یکی جان کَند، شب را با چراغ مطالعه به صبح دوخت، سیاهی چشمش را پای سفید شدن برگهها گذاشت. شد دکتر، مهندس، استاد… اما فقط در شناسنامهی خودش! چون در دنیای واقعی، او شد «بیکار محترم»؛ خانهنشین درجهیک با مدرکِ قابشده روی دیوار پذیرایی. در همان حوالی، گروهی دیگر با نمرههای سفارشی، پایاننامههای آما ...
سرعت سایت پایین و خطری که برای سایت دارهتا حالا شده یه مقاله خوب بنویسی، اما انگار کسی پیداش نمیکنه؟همهچی رو چک کردی، ولی بازم تو نتایج گوگل جا نمیافتی؟یه احتمال قوی هست: سرعت سایتت پایینه.وقتی سرعت پایینه، نه گوگل حال میکنه، نه کاربر.یعنی رتبهات پایین میاد، بازدیدت کم میشه، و نرخ تبدیلت سقوط ...
تو هر روز از کنار لحظههایی میگذری که میتوانستند زندگیات را تغییر دهند، اما به سادگی از دستشان میدهی. این لحظهها مثل برگهای پاییزیاند؛ زیبا اما زودگذر. تنها کاری که میتوانی بکنی، این است که یاد بگیری قدر هر لحظه را بدانی، حتی وقتی که همه چیز به نظر بیمعنی میرسد . مانا/1398 ...
سئو همیشه قراره از شنبه شروع بشه!!!چند بار این جمله رو شنیدی (یا گفتی؟ 🙃):«فعلاً نمیخوایم روی سئو وقت بذاریم، ولی بعداً حتماً روش حساب میکنیم.»سئو برای خیلی از کسبوکارها شده شبیه رژیم غذایی:همیشه قراره از شنبه شروع شه، ولی هیچوقت دقیقاً مشخص نیست کدوم شنبه!این تعویق دائمی، باعث میشه وارد یه چرخ ...
از وقتی که خیلی کوچولو بودم مامانم برام میگفت که اوایل ازدواجشون دخترعموم براش از رویاهای بابام درباره بچه اولش گفته. دخترعموم برای مامانم تعریف کرده بود که: - عمو ایوب همیشه میگفت انقدر دوست دارم یه دختر داشته باشم موقع رانندگی دستشو از پشت صندلی بکشه به صورت و ریش هام و به "بابایی پفک میخوام".... ...
من یه INFPام: اینا گفته های دیگرانه مال من نیست: دوستی با امن قشنگه اما گاهی سخت میشه، چون میبینن ناراحتم اما نمیتونن از زیر زبونم بکشن بیرون که چه مرگم شده. گاهی اوقات که یهویی پر حرف میشم به نظرشون با نمکه میشم.... ...
پدر، مردی با موهای جوگندمی و دستانی زمخت که روزگاری با همین دستها چرخ زندگی را میچرخاند، حالا کناری نشسته بود و به گلدان شمعدانی خیره شده بود. عطر شمعدانی، تنها همدم روزهای تنهاییاش بود. پسر بزرگتر، بهروز، هر وقت به خانه میآمد، نگاهی سرد به پدر میانداخت و غرولند میکرد: «بازم همینجا نشستی؟ یه ...
آینده!نمیدونم کی هستی، چی هستی، چه شکلی هستی، اما ازت متنفرم. متنفرم که اجازه نمیدی در لحظه زندگی کنم و چپ و راست میرم باید اسم نحس ات رو بشنوم. متنفرم که شادی الانم رو باید صرف تویی کنم که اصلا معلوم نیست باشی یا نباشی.... آینده من خیلی ازت بدم میاد. انقدر که از تو بدم میاد از گذشته بدم نمیاد. زورم ...