مامان جان اگه قرار بود بهم بگی مرد شور ببرت دیگه چرا به دنیام آوردی؟؟؟؟؟  ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

ببین رفیق، این روزا همه یه جوری دارن از همدیگه کپی می‌کنن. انگار یه مُد اومده که همه باید یه شکل بشن، یه جور حرف بزنن، یه جور لباس بپوشن. آدم نگاه می‌کنه، فکر می‌کنه همه یه قالب دارن، دیگه خبری از اون آدم‌های خاص با سلیقه‌های جورواجور نیست. یه جورایی همه‌مون داریم از خودمون دور می‌شیم. می‌خوایم شبیه ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

گاهی واژه‌ها قبل از آن‌که به زبان بیایند، سر بریده می‌شوند... نه با شمشیر، که با ترس، با خفقان، با نگاهی که می‌گوید «سکوت کن». کلماتی هستند که در سینه مانده‌اند، سوزنده، تیز، بغض‌شده. نه راه پیش دارند، نه راه پس. نه می‌توان فریادشان زد، نه می‌شود نادیده‌شان گرفت. این واژه‌های بی‌سر، گاهی نام عشق دار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قدرت تخیل نداری نخون :))))) دست هایش در جیب سر به زیر انداخته بود و در خیابان های سرد و خاکستری شهر بی هدف قدم میزد. مقصدش کجا بود؟ خودش هم نمیدانست! به خودش که آمد دیگر از دیوارهای بلند شهر، آسمان تیره و سر و صدا خبری نبود. آسمان آبی بود و زمین سبز. اطراف را نگاه میکرد. و جذب زیبایی محیط شده بود. ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

قدرت تخیل نداری نخون :))))) دست هایش در جیب سر به زیر انداخته بود و در خیابان های سرد و خاکستری شهر بی هدف قدم میزد. مقصدش کجا بود؟ خودش هم نمیدانست! به خودش که آمد دیگر از دیوارهای بلند شهر، آسمان تیره و سر و صدا خبری نبود. آسمان آبی بود و زمین سبز. اطراف را نگاه میکرد. و جذب زیبایی محیط شده بود. ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

انسانی که راه زندگی را با تقلب پیموده، نه پای حقیقی دارد، نه عمقی در وجودش . با هر درسی که به زور تقلب گذرانده، زیر پایش خاکستری از دروغ ریخته است . او که سر کار می‌رود با نقابی از ریا، هر لبخندش را مهارتِ بازیگری ساخته، بی‌آنکه عمق مهارتی در دل داشته باشد، تنها تصویری از موفقیت را به نمایش گذاشته ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

روزی خواهد رسید... روزی که خورشید نه برای دویدن، بلکه برای درخشش طلوع کند. روزی که در آن، دست‌هایمان نه برای جنگیدن، بلکه برای نوازش باز شوند. من آن روز را می‌بینم، در لابه‌لای چین‌های آرامش، در شفاف‌ترین نقطه‌ی آسمان. روزی خواهد آمد که بی‌هیچ فکری، بی‌هیچ دغدغه‌ای، در آغوش باد خواهیم رقصید؛ چنان سب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

https://rachel2005.blogfa.com/   از اونجایی که امروز برای دومین بار وبلاگ از دسترسم خارج شد، این وبلاگ رو درست کردم. اگر یوقت کامل پرید اونجا درخدمتم... ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

شومینه را روشن کرده ای؟ این کلوچه های داغ کشمشی همراه یک فنجان چایی که تو دم کرده باششی خوردن دارند. گرامافون چه رقصانه(نویسنده کلمه بهتری نیافت) میخواند امشب؛ باید با هم برقصیم؛ اگر نرقصیم زیبایی این شب تکمیل نخواهد شد. در این فکرم آیا این شب اصلا به پایان خواهد رسید؟ امشب خواب به چشم های من و تو خ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من یه INFPام: " یه چیزی تو ذهنمه که... لعنتی نمیدونم چطوری توصیفش کنم اما یه ایده فوق العاده دارم. کاش الان توی مغزم بودین میدیدنش " ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید