در دنیایی پر از صدا و هیاهو، او در شکوه سکوت خود پناه گرفت. سکوتی که نه از ترس، بلکه از قدرت و آرامش سرچشمه می‌گرفت. در این سکوت، او توانست صدای واقعی قلبش را بشنود و مسیر تازه‌ای برای زندگی‌اش پیدا کند . مانا/1404 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

Forwarded From November 25thمعطل دوستی شده بودم که بی معرفتی را در حقم تمام کرد و مجبور شدم تنها بروم کیش برای امتحان تافل. حتی نمی‌دانستم از پس تنهایی سفر رفتن بر می آیم یا نه؟ حتی اسم هتل را نمی دانستم چون او جا رزرو کرده بود از خواهرزاده اش که از کارکنان هتل بود. نمی‌رفتم از امتحان جا می ماندم، ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

لطفا در مورد زندگی شخصی آدم‌ها نظر ندهید، بدون خرد و اطلاع از زندگی‌شان. شما جای آن‌ها نیستید . شما نمی‌دانید در مسیر پرپیچ‌وخم زندگی، چه چیزهایی را تجربه کرده‌اند . عاطفه‌شان را زیر سؤال نبرید ... شاید آن لبخند کوتاه، نتیجه‌ی نبردی طولانی با درد بوده باشد . شاید آن سکوت، فریادی باشد که هیچ‌وقت شنید ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

لطفا در مورد زندگی شخصی آدم‌ها نظر ندهید، بدون خرد و اطلاع از زندگی‌شان. شما جای آن‌ها نیستید. شما نمی‌دانید در مسیر پرپیچ‌وخم زندگی، چه چیزهایی را تجربه کرده‌اند. عاطفه‌شان را زیر سؤال نبرید... شاید آن لبخند کوتاه، نتیجه‌ی نبردی طولانی با درد بوده باشد. شاید آن سکوت، فریادی باشد که هیچ‌وقت شنیده نش ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

فراموش می‌کنی . یا دست‌کم تلاش می‌کنی فراموش کنی . صبح، وقتی از خواب بیدار می‌شوی و برای لحظه‌ای نمی‌دانی امروز چندشنبه است، فکر می‌کنی شاید دیگر همه‌چیز تمام شده باشد. جای خالی کنار تخت را نگاه نمی‌کنی، صدای نفس کشیدن کسی را انتظار نمی‌کشی، و موبایل را بی‌آنکه به پیامی امید داشته باشی، چک می‌کنی . ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

کسی که زیر پای دیگران را خالی می‌کند، چون سم در رگ‌های زندگی است؛ بی‌رحم، ناپیدا و ویرانگر. او راه را می‌بندد و به جای ساختن، ویرانی می‌آفریند. اما نمی‌داند هر کینه و نفرتی، روزی خودِ او را خواهد بلعید . مانا/1404 ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بودن آدم‌ها همیشه اتفاقی نیست. بعضی‌ها دل‌شان را به بودنتان گره زده‌اند، نه به نیاز، نه به عادت، بلکه به دوست داشتن. کنار شما مانده‌اند، با تمام خستگی‌ها، سکوت‌ها، بی‌توجهی‌ها. اما ماندن هم ظرفیتی دارد. آدمی که مدام نادیده گرفته شود، یک روز بی‌صدا می‌رود. نه چون قهر کرده، چون تمام شده… ته کشیده. آدم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

در حرج و مرج این دنیای شلوغ، ما بین هر چیزی که به قول مردم این زمانه "مد" و "ترند" میشود، نمیشود یک نفر یپدا شود تا دوباره نامه نوشتن را روی کار بیاورد؟ حسی در اعماق قلبم این روزها میخواهد بخشی از وقت هفته هایم را به رفتن به دفتر پست اختصاص بدهم، نه فقط برای تحویل گرفتن بسته سفارشی یا پیگیری ارسال گ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

گاهی فکر می‌کنم چطور می‌شه آدمی به دلِ دلِ یه نفر دیگه خنجر بزنه و بعد، راحت از کنارش رد بشه؟ هر ظلمی، یه خراشِ ناپیداست که بی‌صدا، ریشه‌های دوست‌داشتن رو خشک می‌کنه. یه زخمِ پنهان که شاید دیده نشه، ولی سال‌ها توی دل می‌سوزه . ظلم، فقط دردِ اونیه که مظلومه نیست ... یه جور سیاهی‌ست که حتی قلب ظالم رو ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

مجید ماه‌ها در بیمارستان بود. پای مصنوعی گرفته بود، اما درونش چیزی مصنوعی نبود؛ زخم‌های دلش واقعی بود. فکر می‌کرد علی شهید شده است. روزی نامه‌ای رسید، بدون نشانی، فقط امضا شده بود: «زنده‌ام. دارم میام.» دل مجید لرزید. از همان روز هر عصر، کنار راه‌آهن می‌رفت. اتوبوس‌های پر از جانباز و اسیر را می‌دید. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید