من از آنهایی هستم که وقتی فیلمسازهای ایرانی را روی فرش قرمز جشنوارههای خارجی میبینند ذوق میکنند. البته به شرط آنکه واقعا ایرانی باشند و خجالت نکشند از وطن خودشان.توی ذهنم تصور میکنم من اگر کارهای در این وزارت ارشاد بودم، بازی را طوری میچیدم که فیلمساز مستعد ایرانی و به ظاهر ناراضی از شرایط ا ...
سالهای گذشته، برای شرکت در کلاسهای سینما دائم مجبور بودم فیلمهای کلاسیک ببینم و فرصت نمیشد فیلمهای روز را دنبال کنم. تا اینکه بعدا به خاطر کار سردبیری برنامه رادیویی سینما زاویه و یادداشتهایی که در مطبوعات مینوشتم فقط رو آوردم به دیدن فیلمهای روز. تا همین سال پیش اوضاع همین بود اما بازهم فکر می ...
درس پنجم: بهای درشتی که باقی ندارددیگر از هیچ کسی انتظار رفاقت ندارم. آدمها میآیند و میروند. من هم وظیفه دارم تا جاییکه میشود با آنان صادق و مهربان و همدل باشم. باقی بماند برای خودشان. ...
درس چهارم: با دغدغه روتین پوستی نمیشود ماندگار شد!تا به حال شنیدهاید پشت سر کسی که مردهباشد بگویند یادش بخیر چه پوست خوبی داشت؟ یا بنشینند در سوگش حسرت بخورند که خدابیامرز چقدر خوشتیپ و خوشگل بود؟ مثلا روضهخوان سر مزار بیاید بگوید "آخه ماشینش بیامو بود" و حضار گریبان بدرند؟چیزهایی که از ما به ...
درس سوم: شکنجه شدن با اعداد همیشه این را افتخاری برای خودم میدانستم که از دنیای اعداد دورم. از دودوتا چهار تا کردن و از حساب و کتاب همه امور را دقیقا دانستن. به نظرم میآمد اعداد دشمن لطافت انسانها هستند. هرچیزی که از جهان عمیق روح انسان فاصله بگیرد لاجرم تبدیل به عدد میشود و انتهای روح انسان هم ...
درس دوم: نه به منفعت شخصیبرای شما شاید شبیه شعار باشد، اما برای من این چندمین بار است که ثابت شده وقتی پای منفعت شخصی به کاری باز شود، جز تباهی چیزی عایدمان نمیشود. این طرف یکی به خاطر بر سر زبان افتادن نامش کار میکند، دیگری به خاطر پول خوبش و آن یکی هم تا صندلی درخوری برایش خالی نشود راضی نمیشود ...
من عاشقم. عاشق نفس کشیدنم. عاشق اینم ک شبا بالشت رو بغل کنم و بخوابم. عاشق آسمون آبیم. عاشق نوازش های داغ خورشیدم. عاشق خودکار مشکیمم. عاشق موهای بافته ی مامانمم. عاشق چاییم. عاشق آهنگ های شکست عشقی طورم. عاشق اهنگ های هیدن حتی هستم. عاشق رنگ قهوه ای در کمدم. عاشق دار قالی ام. عاشق بگایی هام هستم. ع ...
توی ساعت استراحت کلاسم یکی از دانشجوها، پسر مؤدب و ساکتم، با دو تا لیوان چای آمد داخل. یکی برای خودش، یکی برای من. از بوفهی دانشکده خریده بود. محبتش قلبم را آب کرد. از این جنس مراقبتها بین بچههای کارشناسی که همهی حواسشان پیش شیطنت و اذیت کردن است خیلی کم میشود دید.چند روز قبلش توی مراسم چهلم، ...
عزیزم؛ زندگی شبیه فیلم طعم گیلاس نیست. اصلاً به کجای این زندگی پرهیاهو میآید که کارگردان باحوصلهای مثل کیارستمی داشته باشد؟ جوری که اتفاقها همه نرموملایم جلو بروند، روزها مثل جادهای خاکی، خلوت باشد و آدمها شبیه پیرمرد سادهدلی که تأثیرگذارترین قصهها را بلد است. خودمان هم شبیه مردی نیستیم که ...
اولین باره که یکی بهم میگه خواهرم و من ناراحت میشم😂😂😂😂😂من خواهر شما نیستم. ب من نگو خواهرم😂😂😂😂😂😂😂من خواهرت نمیخوام باشم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂اصلا میرم گریه میکنم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 ...