این شبها و روزها رو فراموش نمیکنم که چقدر با رنج و خستگی سر شد. اما روزهای شلوغ همیشه دلچسبه. دلچسبتر از خوشی و سرمستی فراغتهای بسیار.انگار آدمیزاد تو شلوغیها بیشتر آدمیزاده. ...
تو سیزیف سال ۱۴۰۴ هستی؛هر روز شرق به غرب شهر را بههم میدوزی تا بیشتر بتوانی جان بِکنی و دمار از روزگار خودت درآوری، بیآنکه بدانی چرا!میدانی رئیست مانند عُنُقِ مُنکَسِره انتظارت را میکشد تا تلخی جدیدی به رگهایت تزریق کند، اما تو باز هم بهتاخت به سوی او میروی.میدانی ایدههایت برایِشان پشیزی ارزش ندارد ...
طعم گیلاس ۵ پدرش تماس گرفت که «بچه ام امشب میشود پیش شما بماند؟ جایی مهمانم». تا الان در هر حال خوش و ناخوش که بوده ام، همیشه جوابم مثبت بوده.بور فرفری را از تولد دوست مشترکی آورد خانه ما؛ که بچه من آنجا دعوت نبود، و وسایل خوابش را داد و رفت.اینکه حواس هر دو کودک، جمع بود چندان حول این موضوع حساس و ...
سلول سرطانی فکر میکند خیلی قوی و زرنگ است، که الحق هم هست!او DNA را بهنفع خود دستکاری میکند، بقیه سلولها را مثل و مال خود میکند، به اعضای دیگر بدن لشکر میکشد، سیستم دفاعی بدن را دور میزند و شکست میدهد.او از تمام داروها و شیمیدرمانی قسر در میرود و زمانی که فکر میکند قدرت مطلق و فرمانده بد ...
یک ساله ام امن و سیر و راضی در بغل مانویم.در بیرون عکس لابد والدینم هستند و مرا صدا میزنندو او گرم و محکم عروسکم و مرا در آغوش فشرده با مروارید دندانهایش و برق زندگی توی چشمهایش. میدانست لبخندش زیباست. هر بار صدایش میزدی یا دوربین را میگرفتی جلوی صورتش، به پهنای چهره می خندید. می دانست زیباترین ع ...
قدیمها که تشکها اینقدر تنوع نداشت، کارمان راحتتر بود. یک تشک پنبهای میخریدیم و سالی یک بار هم میدادیم لحافدوزی پنبههایش را بزند. حالا اما هزار مدل تشک طبی، فنری، طبیِ فنری، فنری پاکتی و غیره آمده که آدم واقعا نمیفهمد چی به چیست! داشتم توی فروشگاههای اینترنتی دنبال ویژگیها و تفاوتهای انوا ...
شهریورهای کودکیم که میفرستادندم رشت، وقت شالی پزان که هوا خفه و ساکن بود، خواب اجباری بعد از ناهار که تمام میشد و پدربزرگم لخ لخ کنان و آرام، چیزی زمزمه میکرد و کمربند میبست و میرفت مغازه (و تمام آن سالها یک بار نشد این مرد بدون کمربند چرمی و ادوکلن از در خانه بیرون برود)، گوشه چادر سفید با گلها ...
محسن ظهرابی - جُستارهای کوتاه: به میم میگم گذشته فقط به یاد آوردن نیست، یکی از سفرهایی که به گذشته میکنم موقع روانکاویه. یه جور برگشت به گذشته و دوباره فکر کردن به چیزی که رخ داده و تغییر د ...
Video is too big ...
این روزها بسیار به این نوشتهٔ الهام فکر میکنم: الهام صالحی، پژوهشگر و فعال اجتماعی که ۲۶ روز از دستگیری و بازداشتش میگذرد.آدمِ خصوصیشده: من و خانوادهام، من و بچهام، من و فقط من، نمیتواند آدمی سعادتمند باشد. آدمی که سعادت را تنها در خود و حلقهٔ محاصرهشدهٔ خودش جستوجو میکند، بیشک، زمانه و تر ...