روزمرههای جنگی سرکلیشه ستونی است که روزانه در اعتماد منتشر میشود. شماره چهارم👇🏻 ...
🔻دستی برای غرق نشدن🖌️نازنین متیننیاروز ششم، روز حیات است. توی دایرکت اینستاگرام دوستی مسیج داده که بعد از شیمیدرمانی دنبال قرصی است و پیدا نمیکند. مسیجش را استوری میکنم و بعد هم توی توییتر پست. فاصله کوتاهی، آدمها دست به کار کمک میشوند. شماره و داروخانه است که معرفی میشود. بیست و چهار ساعت بع ...
روزمرههای جنگی سرکلیشه ستونی است که روزانه در اعتماد منتشر میشود. شماره سوم👇🏻 ...
از متن مقالهای که میخوانم:«بهجز مقاومت چریکی، مقاومت نامرئی و خاموش غیرنظامیان هم هست؛ آنهایی که وقت جنگ در سرزمینشان، آنجا را ترک نمیکنند. در زبان روسی، معنای تحتالفظی واژهی «غیرنظامیان» در مقابل «نظامیان» این است: «کسانی که در صلح زندگی میکنند»؛ آنها دقیقاً زمانی در صلح زندگی میکنند که ...
برای وطن گریه کردمبرای خودم بیشترکه چه غریبانه مردمان این دیاریمچه غریبانه که برای فریاد زدن عشق وطن هم، باید دلیل بیاوریم... ...
این چند روز که تلگرام قطع بود یک کانال در بله ایجاد کردم تا بتونم روزمرههای جنگ رو بنویسماگر دوست داشتید بخونید، اینجاست🥰https://ble.ir/dailywriteswar ...
صاحبخانه یک زن فرانسوی میانسال است که معلوم نیست چرا بیست سال پیش با یک مرد ایرانی ازدواج کرده. عینک پهن کائوچویی به چشم زده و موهای صاف و خاکستریش را پشت گوش داده. به انگلیسی میگوید با میوههای نارس توی باغش مربا درست کرده و ما ادای خندیدن درمیآوریم، چون در این لحظه مربا برایمان کمترین اهمیتی ندا ...
مشت بر صورت غریبه همزبان!در صحنهای از فیلم «بهترین سالهای زندگی ما» شخصیت «هومر» که در جنگ جهانی دوم مجروح شده، وقتی با غریبهای در کافه همصحبت میشود که نسبت به جنگ و آرمان آمریکایی ناامیدانه حرف میزند، با کمک دوستش حسابی از خجالتش درمیآید. این مواجهه جایی به مبارزه تبدیل میشود که مرد غریبه ش ...
هنوز چند ثانیه مانده تا واکنش بدهم. ماشین جلو ناگهان ایست کامل کرده. بابا با اضطراب میگوید: «ترمز کن.» به خاطر اضطراب او میایستم، نه خودِ واقعه. او موقع رانندگی همیشه پیش من نشسته و نگذاشته خودم با خطر مواجه شوم. که خودم تشخیص دهم باید بیاستم. مثل یک زنگ خطر در زندگیم عمل کرده و چون ترسهایش بیشتر ...
انگشتهام فلج شدهان و همهی کلمههایی که میخوام بنویسم،به ترس و تنهایی تبدیل شدهان. ...