خواستم از بتمنی یه پست بنویسم از باز شدن شکوفه های درخت توی حیاطمون و... ولی یه نکته از آدم لجباز ( از بس تند می حرفه اسمشو گذاشتم آدم لجبازه) یاد گرفتم.. دست گذاشت رو یه نقطه ای که من حاضر نیستم اینو بپزیم.. درست میگه ها ولی من هنوزم قانع نشدم و نپذیرفتم تصور اینکه من تبدیل شدم به آدمی که: جایی که ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بسم الله‌ دو روز بود فشار کاری بنظر خودم بالاترین حد ممکن بود پس سردرد داشتم همش گرسنه بودم میل به شیرینی داشتم بازدهی نداشتم و اخلاق نداشتم صبحی تصمیم گرفتم بیخیال و ریلکس باشم ... کلی از خدا کمک خواستم برخلاف هر روز همش غر میزدم که عه پسر چه زوو بیدار شد بچه الان وقته بیدار شدنه؟، امروز وقتی بیدار ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

نزدیکای چهار صب خواب دیدم سوار اسنپ شدم بیام سرکار ، راننده منو دزدید! از خواب پریدم و تا یه ساعت خوابم نبرد ، الان باچشمای بادکرده تو اسنپم و ب این فکر میکنم که بار مسئولیتی که رو دوشمه چقدر زیاد شده ، یعنی زیاد بود فقط من دوباره بهش پی بردم و علتش اینه که دیشب با خستگی زیاد شام درست کردم و تازه او ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز در آبدارخانه لیوان شیرم کج شد و کمی روی زمین ریخت.امروز پیشخدمت آمده بود تا من را دعوا کند زیرا: - کلی مورچه دور شیر جمع شدن من داشتم عذرخواهی می کردم که کیوان وارد شد و گفت؛ - چه خبره؟ خبر را گفتم و واکنش کیوان پیشخدمت را کیش و مات کرد: - خوب مورچه ها هم باید یه چیزی بخورن بعد توضیح داد که در ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من از بچگی عاشق کامپیوتر و برنامه‌نویسی بودم. یادمه یه بار شب با اینکه صبحش مدرسه داشتم، تا 4 صبح بیدار موندم و یه وبسایت ساختم! این برای پروژه‌ای بود که داییم (دایی کوچیکم) قبول کرده بود ولی من یواشکی سر درآوردم از پروژه و خواستم توی یه بخشی بهش کمک کنم پس طرح صفحه اول وبسایت رو ساختم. صبحش ریختم ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

یجوری حس دلتنگی و ناتمام بودن شبها موقع خواب بهم دست میده که... واقعا حس تلخیه... + فردا گمونم میشه ششمین ماهی که مریم خانم ماهی یکبار میاد خونمون... ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بسم الله یه چند روزی هست که بالاخره پسر شب تا صبح می‌خوابه و صبح هام نزدیکی های هفت بیدار میشه‌‌. هفته اول خیلی ناامید کننده بوده انگار هرچقد میخواستم خوابش رو تنظیم کنم بدتر میشد... خیلی نیاز دارم به نتیجه گرفتن....چون احساس ناامید میکنم ...نیاز دارم تو یک مسئله ای نتیجه بگیرم تا دلم گرم ادامه دادن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

بیخودی سرگیچه گرفتم عمو اومده خونمون بلند شدم در بار کنم هر لحظه امکان داشت برم تو دیوار.. اصلا تعادل ندارم.. غذای چرب اینا هم نخوردم که بگم برای اونه... امیدوارم بایکم استراحت رفع شه، سفارش هارو دستمه پس فردا هم زنگ می زنن بیان تحویل بگیرن. خدایا لطفا خودت یه کاری کن با تشکر.. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

خدایا شکرت انگار همه چی داره خوب میشه. من آدم کم رو و خجالتی بودم وگرنه باید از همون اول سوالامو از استاد می پرسیدم چون که هم خوب راهنمایی میکنه هم زود بهم جواب میده .اوایلش خیلی از استاد خجالت میکشیدم اما الان یکم کمتر شده . حداقل به خودم میگم اگه از استاد نمرسی میشینی یه چیز چرت و پرت می نویسی و ت ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز وقتی داشتم میرفتم که برسم به کلاس تنبورم ، یهو بارون گرفت و من ذوق مررررگ ترین انسان روی زمین شدم .. زیر اولین بارون کرج داشت قند توی دلم آب میشد .. ولی متاسفانه خیلی زود قطع شد :/ امیدوارم باز هم بباره .. دلم یه بارون تند و بی وقفه می خواد . بعد از کلاس میلاد منو تا خونه رسوند چون هوا خیلی خن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید