تقریبا ۵ ماهه دیگه تولدمه. ۲۴ سالم تکمیل میشه و میرم تو ۲۵ ولی من این حسو ندارم. هر یک ماه که میگذره برای من بیشتر یک ماهه. هیچ وقت حس نکردم تو دهه بیست سالگی زندگیم بودم. این حس از وقتی که وجودم رو تو زمین حس کردم باهام بود. شاید از ۷ سالگی. حس خیلی بدی بود. قبلا اینجوری در موردش فکر میکردم. اما ال ...
همه افرادی که در حرفه خودشون موفق شدند، استعداد ذاتی داشتند؟ افراد موفق با استفاده از الماسی که درونشون قرار داده شده بود، به یه جایی رسیدند؟ یعنی اگر کسی استعداد نداشته باشه موفق نمیشه؟اصلا موفق شدن یعنی چی؟ پول؟ ماشین؟ ثروت؟ پروژه زیاد؟ نمیدونم دارم چیکار میکنم؟ میخوام چیکار کنم اصلا. نمیدونم میخ ...
همسر میگه: وقتی تو مراسم عروسی و حین فیلمبرداری یهو یکی دستش رو دراز میکنه و یه اسکناس بعنوان شادباش میده، کاملا حواسم جَمعه که تو یه جیبی بذارم که متعلقات خودم توش قرار نگرفته. مراسم که تموم میشه و وسائل رو جمع میکنیم، به همه بچه های گروه میگم «یه گوشه جمع بشید و هرکی هرچی شادباش گرفته، رو کنه.» و ...
خیلی وقتا تو زندگیم حس بازنده بودن داشتم. البته اون موقع ها خیلی بیشتر اینجوری بودم. حس میکردم هر اتفاقی میفته تقصیر منه. البته که این فکر هم از من نبود. هر مشکلی پیش میومد میگفتن شما کردید تا الان سالم بود یه کاری کردید که خراب شده. از اون اتفاق تقریبا ۴ سال میگذره. هنوز که هنوزه دارم به خودم ثابت ...
چوب خط امروز هم زدم. یک روز دیگه هم دووم اوردم. نمیدونم تا چه روزی میتونم ادامه بدم. تا چه روزی میتونم به کارم ادامه بدم و رهاش نکنم. میترسم. بیشتر از ترس نخواستنه. نمیخوام چیزی که تا الان بین افراد نسلم رایج بوده رو انجام بدم. میخوام چندین سال کارم رو بکنم. میخوام تو کارم شخص سرشناس و موفقی بشم. کس ...
از طرف بنیاد شهید سفارش دادن براشون یه فیلمنامه بنویسم که سیاستهای کلی بنیاد شهید رو توش لحاظ کنم و به شهدای دفاع مقدس یا شهدای حرم و یا مدافع امنیت و جوانان و دغدغه هاشون و غزه و خانه و خانواده هم ربطش بدم. سیره نبوی هم فراموش نشود. یه طرحی بهشون دادم و خوندن و احضار کردن بنده رو یارو: آقاآآآآآآآآ ...
اگه انتخاب کردی روی پای خودت بایستی، حرفای امروزم رو گوش بده. ادم های دسته های زیادی هستند. افرادی که جا میزنن و تسلیم روزگار و تقدیر میشن و ادمایی که جلوی تقدیر می ایستند تا عوضش کنند. نمیگم میشه تقدیر رو عوض کرد یا نه. این دسته از افرار تا ثانیه اخر تلاششون رو میکنند. اگر جز دسته دومی ادامه حرفام ...
اگر من یک فرزند پسر تقاضا کنم و قرار باشه به همسرم محرم بشه، باید یک: شیر همسرم رو بخوره، دو: شیر خواهر همسرم رو بخوره سه: شیر زنِ برادرِ همسرم رو بخوره چهار: شیر برادرزاده ها و یا خواهرزاده های همسرم رو بخوره. پنج: شیر مادر همسرم رو بخوره این ها هم همه نشدنیه. چون مادر همسرم به رحمت خدا رفته. خوا ...
نمیدونم چرا ولی امروزم به مزخرف ترین شکل ممکن سپری شد! اونم از صبح که با یه ماچ چندش از یه پیرزن شروع شد! همونی که همیشه صبح زود جلو در مدرسه وا میسته و به همه سلام میکنه و هی قربون صدقه ات میره، الان دو روزی هست تا میبینتم به زور دستمو میکشه و بوسم میکنه! مشکل از اون بنده خدا نیست من زیاد از پیرزنا ...
تو زندگی خیلی به خودم سخت گرفتم. همیشه جلو خودم رو گرفتم که خیلی کارارو بکنم. به جرئت میتونم بگم برای انجام کاری خیلی زود منصرف میشم چون میدونم خودم به خودم اجازه نمیدم. حرفایی که الان میزنم رو من سخت گیرم میزنه. شاید چون میخواد نترسم. چون میخواد از پشیمونیم جلوگیری کنه. میخواد نزاره بعدا افسوس چیزی ...