به نظرم یکی از قشنگ ترین ویژگی های انسان تطابق پذیریه. اولش فکر میکنی سخته و نمیتونی از پسش بر بیای. زمان میگذره و متوجه میشی شاید بشه تحمل کرد. روزها پشت سر هم میان و این فکر کم کم از ذهنت محو میشه که این یکی قراره از پا درت بیاره یه روزی میرسه وقتی داری ته مغزت رو آب و جارو میکنی، یه خاطره محوی گو ...
بالاخره این تعطیلات عید هم تموم شد یک هفته اولش کابوس بود، یه جنگ واقعی با میم داشتیم در واقع یه جنگ نه چندین جنگ! بعدشم که مسافرتی که زهرمار بود، عید دیدنی هایی که از اونم بدتر. هفته دومش سعی کردیم جبران کنیم. بیرون رفتیم، جاهای جدید رفتیم، غذای کره ای امتحان کردیم، تاتر کمدی رفتم، شهر کتاب رفتم و ...
تو خیابون دیدیمش و بعد از سلام و حال و احوال پرسی بهش میگم: آقات میگه سالی سه چهار بار میری کربلا میگه: آره اگر قبول کنن میگم: بابا نورچشمی! چرا قبول نکنن؟ حالا چرا انقدر زیاد میری؟ تور داری؟ میگه: نه میطلبن دیگه میگم: میطلبن و فکر میکنی قبولت نمیکنن؟ هیچی نمیگه با خودم گفتم این که راه پاش باز شده و ...
همیشه دوست داشتم یه اتاق داشته باشم! جدا از اتاق خوابمون! یه کتابخونه قشنگ با کلی کتاب! یه میز سفید و یه صندلی با پشتی نرم و راحت! اتاقم باید پنجره هاش بزرگ باشه! کاش رو به شهر باشه، انگار از بلندی داری به شهر نگاه میکنی با پرده های ساده و توری! یه چندتا قاب عکس از عزیزانم، مامان، بابا، مجید، کیان و ...
اینستامو پاک کردم، چند وقت پیش اتفاقی اسمشو سرچ کردم و پیجشو پیدا کردم صفحه اش باز بود!!! عکس گذاشته بود،بابا شده! دختر دار شده، دوتا دختر دوقلو! حالا دیگه من هم مامان شدم...! من حتی شمارشو بعد ۱۰ سال یادم نرفته ۰۹۰۰۰۱۷۶۲۵۱۲ ! خنده داره! خیلی دوستم داشت، اولین جنس مخالف زندگیم بود، صدای خیلی خوبی دا ...
امشب یجوریه حالم، دلتنگم!حس های عجیب و غریب دارم! مجید خونه نیست، رفته پیش باباش بیمارستان، خدا میدونه چققققدر ناراحتم برای باباش، سرطان روده گرفته، کاش خوب بشه فقط! دلم برای مجید میسوزه، خیلی ناراحته، خب حق هم داره پدرشه! خونه رو بدون اون دوست ندارم اصلا صفا نداره یچیش کمه، اصلا خوابم نمیبره، باورم ...
در حالی که گردانندههای اصلی این مملکت در حال بررسی چگونگی، آری یا نهی مذاکره با اون ابله روانی هستند، پزشکیان رفته خونه علی نصیریان برای تبریک روز تئاتر. من خودم تئاتری هستم و خوشحالم از اینکه رئیس جمهور مملکت به این هنر اهمیت میده اما رئیس جمهور داریم تا رئیس جمهور. احاضرم قسم بخورم این بابا، ان ...
تعطیلات عید خستگی هامو به در نبرد!!! اصلا مهیج نیست! بخاطر کیان نمیریم مسافرت واقعا اذیت میکنه! دلم هیجان میخواد، یه کار غیر معمول، یه سوپرایز... ...
همیشه دلم میخواست ادم بی اهمیت و بی خیالی نسبت به مسائل و کارها باشم ولی نمیشه و اصلا نمیتونم... همیشه باید خودمو به زحمت بندازم برای هرکاری باید بهترین، سخت ترین و پرچالش ترینش رو انجام بدم... اینجور انگار روحم اروم میگیره... جسمم ولی خستس، گاهی دلم میخواد بگم هی بیخیال بابا، مثلا این نشه چی میشه؟ ...
امروز ۱۴۰۴/۱/۴ عه. امروز به خودم قول میدم تو سال جدید بیشتر به خودم توجه کنم و برای سلامتی و حال خوبم ارزش بیشتری قائل باشم. تو چطور؟ قولی که تو این سال به خودت میدی رو کامنت کن. ...