من یه چیزی فهمیدم. نوشته‌هایی من از جریان سیال ذهن پیرویی میکنند. ویرجینیا ولف نویسنده محبوب من بوده همیشه اما نمیدونستم ناخودآگاه متن‌هایی که مینویسم هم از ولف تاثیر گرفتن. آه نویسنده محبوب من. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

روزهای سرگشتگی بیشتر از همیشه و در همه جا می‌نویسم. هر جایی بتوانم کلمه‌ای ثبت می‌کنم. اگر از من بپرسند حال تو پس از جدائی چگونه است؟ نمیدانم چه جوابی بدهم. سعی می‌کنم به آرامی با آن برخورد کنم. غر نزنم و بپذیرمش. شاید تنها نکته همین باشد: پذیرش! برای آن که بپذیرمش راه طولانی در پیش دارم ولی دارم سع ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

این روزها به وانمود کردن بیشتر از هر وقت دیگر فکر می‌کنم. وانمود کنم که دوستت ندارم مثل گذشته. وانمود کنم که یادم رفته است نیستی. یا حتی وانمود کنم که بودنت را فراموش کرده‌ام. وانمود کردن سخت است. شاید برای آن که به خوبی بتوانید وانمود کنید نیاز است قبل از آن کلاس‌های بازیگری را به اتمام رسانده باشی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب با ح کمی صحبت کردم. یه وقتی با خودم گفتم کاش دوستم نداشت و راحت‌تر جدا می‌شدیم. بعد با خودم گفتم آدم حس کنه دوست داشتنی نیست که بدتره! نمیدونم واقعا. اما میدونم هر دوی ما به یک اندازه از دوری ناراحتیم‌. یک وقتی فکر کردم شاید من احساسی‌م و بهم سخت میگذره، دیشب دیدم نه. ح عزیز پریشون بود و جمله ب ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

اگر گفتید کی پیام داد امشب؟ امیر! فکر کنم صدای خدا بود که داشت میگفت تلاش‌هایت را برای بیرون آمدن از رابطه تاکسیک فراموش نکن دختر! __ امیر رو قدیمی‌ترها یادشونه، من باهاش خیلی داستان داشتم و واقعا یک فرد سمی بود توی زندگیم. تحویلش نگرفتم. خودم تو بدبختی‌م اینم اومده پیام داده. برو بابا __ امشب با ح ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

همین دو روزی که سر کار بودم و سعی می‌کردم مثل همیشه خودم باشم، همکارا میپرسن چرا توی خودتی؟ با این که فکر می‌کردم این دوری نمود بیرون نداره ولی این جور نبوده. حتی فکر نمی‌کردم آدم‌های مختلف متوجه غیرعادی بودن چیزی در من بشن و بگن که یکم تو خودتی، نه؟ کاشکی جواب نه بود. یکم تو خودمم ولی چیزی نیست. بز ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

من احساساتم رو با نوشتن نشون میدم. مدیریت احساساتم با کلمات هست و بدبختی اینه ح همه جا هستش‌. اینجا هم راحت نیستم و دوست ندارم ناله عاشقانه یا از دلتنگی و فلان بگم. اینبار که صحبت کنیم بهش میگم حذفش می‌کنم. هیچ جایی برای من باقی نمونده راحت باشم. نمیخوام جلوی خودشم بگم مثلا من دلتنگم و فلان. یکسری ا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

تا رسیدن به محل کار، نیم ساعتی وقت هست. حرف بزنم یکم وضعیت این روزهام قر و قاطی شده. دیشب تا رسیدم خوابیدم که بتونم آخر شب با کیفیت درس بخونم. خوابیدم و ده اینورا بیدار شدم. ساعت یک بود روی کتاب‌ها خوابم برد‌. نمیدونم چرا این قدر خسته بودم. مدرسه فرسایشی شده چرا که خوش نمیگذره با این مدیر. محل امنی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیروز تصادفاً بیشتر از زنگ تفریح توی دفتر ایستاده‌بودم. دیدم دانش آموزی که همیشه دردسر درست میکنه و دوسال پیش هم دهن من رو سرویس کرده بود باز توی دفتره. اول فکر کردم که کار داره و شیطنت نکرده. وقتی دیدم که مدیر فیگور کتک زدن گرفته، فهمیدم ای وای! یعنی اون لحظه من میتونستم غش کنم. دست‌هام میلرزید ،یخ ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید