دارم به یکسری چیزها فکر می‌کنم. به یکسری برنامه‌ها و حس می‌کنم شبیه خرسی شدم که در خواب زمستانی فرو رفته. میدونم خیلی کارها باید انجام بدم ولی دارم فرار می‌کنم. فرار می‌کنم یا توجه نمی‌کنم. به هر حال دارم یکسری برنامه توی ذهنم میریزم، برنامه‌های درست و حسابی. فکر می‌کنم حالا بهتر میتونم تصمیم بگیرم. ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

هنوز ذهنم درگیره اینه که به ح عزیز گفتم از پلتفرم‌ها منو حذف کنه. ناراحتم راستش. خیلی سخت بود گفتنش. از طرفی دوستم، همسفر همیشگی‌م یک سفر اجباری داره به محلی که ح درس میخونه و میخواد من همراهیش کنم. من دوست دارم اگر شد دیداری با هم داشته باشیم ولی نمیتونم این رو بهش بگم. میترسم انگار از رد شدن، از ن ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

روزهای گذشته روزهای پراتفاقی داشتم. اول که این آزارگر رو که دکمه‌ش رو زدم. بعد فهمیدم همین حرف‌ها رو به کسی دیگه زده. اون خانم بیچاره ۵ ماهیه که تحت آزار هست و با من مشورت میکرد چطور این رو حذف کنه. فعلا تنها نتیجه این بود که گفتم شما چون باهاش حرف میزدی بهتر هست که اول دیر به دیر جواب بدی، بگی واتس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب زود خوابیدم و اواسط شب دیدم (ا) پیام داده: خوبی؟؟ وقتی اینجور میپرسه یعنی میدونم خوب نیستی! دو تا علامت سوال رو به این معنی به کار میبره و از طرفی ما اینجور نیستیم که حال هم رو بپرسیم. مثلا ممکنه یکهو یک نوشته یا چیزی ببینیم و برای هم بفرستیم. خوبی؟ اصلاً صبح جوابش رو دادم و گفتم خوبممم. واقعا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب مهمان داشتیم و برق رفت. رفتیم تو اتاق مامان اینا نشستیم که روشن‌تر بود و من پتوی مامان رو دور خودم پیچیدم. کمی هم چشمام خواب آلو بودن. مهمان گفت با این سر و صدا خواب میبره؟ گفتم اگر خوابم بیاد بله. و من بسیار خوابم می‌آمد و دلم میخواست همون لحظه بخوابم. توی اتاق خودم به دلایلی شرایط خوابیدن نیس ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

دیشب یه پیام کوتاه به ح دادم و زود خوابم برد. اکثر اوقات در این مواقع پیامم رو پاک می‌کنم. دیگه خوابیده بودم و پیامم رو پاک نکردم. دیدم ساعت دوازده و نیم اینا پیام داده که سرم شلوغ بوده و الان دیدم پیامت رو. امیدوارم بیدار باشی و صحبت کنیم و دست همدیگر رو بگیریم. من خواب بودم دیگه. ولی بیدار که شدم ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

صبح غمگین بودم. حالم خوب نبود و دلم می‌خواست سرکار نروم. نمیدانم دلم چی میخواست ولی نمیخواستم حضور داشته باشم. به هر حال سرکلاس رفتم و یکسری کارهایم را درست کردم. کلاسم خوب پیش میرود و من و بچه‌ها خوبیم. دیشب ساعت یازده همان آقا پیام عذرخواهی داد و من جواب ندادم. مطمئن بودم به مدرسه می‌آید، حداقل بر ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

امروز عصبانی‌م و تا حدی از دنیا دست شسته‌ام. دیروز یکی از افرادی که کاملا محترم و متشخص شمرده می‌شود،به من زنگ زدند و گفتن مسئله‌ای رو می‌خوان با من درمیون بذارن. اولش فکر کردم راجع به خواستگار است، خواستم بگویم نه. دیدم خیلی اصرار دارند که مطلب بین ما بماند. و در واتساپ پیام میدهند. من هم گفتم باشد ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

درست لحظه ای که ازت می برم تحمل ندارم شکست می خورم دقیقاً همین آهنگ یراحی شدم. درست لحظه‌ای که ازش میبرم، تحمل ندارم و شکست می‌خورم. به نظرم فرایند کات هم جالبه. مجبوری دوری کنی و دوری رو بپذیری برخلاف میل خودت. کات؟ کات برای همچین چیزی زیادیه یا کمه؟ نمیدونم اما کلمه‌ی درستش نیست. نمیدونم درسته یا ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید

روز اول کاری سال جدید رو پرشکوه شروع کردم. جوری خواب موندم که همه نگران شدن. همکارم شماره خواهرم رو پیدا کرده زنگ زده بهش، بعد خواهرم زنگ زده دایی‌م که بیاد بیدارمون کنه. که توی این مرحله من خودم بیدار شدم و گفتم چیزی نیست خواب موندم فقط. همیشه فکر میکردم بزرگ که بشم دیگه خواب نمیمونم. ۱۲ سال تحصیلی ...

تعداد لایک‌ها
لطفا وارد شوید
دنبال کردن
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید
لطفا وارد شوید