لپهاش دقیقن از زیر پلک پایینش شروع میشد تا زیر گلوش و پیوسته به غبغبش... دو تا دایره ی صورتی رو لپهاش بود... حس کردم خدا واسش رژ گونه زده... رنگ چشماش ترکیبی از سبز و طوسی بود... دو ماهش بود و خدا بعد از نه سال اون رو به پدر و مادرش هدیه کرده بود... اسمش رو گذاشته بودن رحمه... از بغل کردن بچه ها میت ...
وارد کلاس که شدم، استاد یه گوشه از کلاس نشسته بود و بی صدا گریه میکرد، جلوم بلند شد، اشکاش رو پاک کرد ، رو بوسی و بغل و شادباش سال نو گفتیم، پرسیدم استاد چیزی شده، انگار یهو فرو ریخت، با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن... گفت دیگه خسته شدم، کم آوردم، باز پرسیدم چی شده استاد؟ گفت صاحب ملک اومده گفته ...
- سلام، دفتر هواپیمایی دُم قلبی (آوا ایر) ، در خدمتم...❤️ -سلام، خسته نباشید، ببخشید برای مبدا من به تهران پرواز دارید؟ -خیر، پروازها رو در سایت چک کنید. -سپاس... -سپاس ، خدا نگهدار... و اینجوری شد که من ناچار شدم بلیط رفت و برگشتم رو به ترتیب از هواپیمایی آسمان و زاگرس اوکی کنم... آخه هواپیمایی که ...
وقتی پست پنج آوریل...روز جهانی وجدان رو ارسال کردم، تصمیم گرفتم کامنت ها باز باشه، نمیدونم حس اونموقع من چی بود که این تصمیم رو گرفتم، ولی چند دقیقه از پست کردنش نگذشته بود که شخصی با اسم کوروش برام کامنت داد و از گفتمان رکیک برای مادرم و من استفاده کرد، آی دی ایشون برای من افتاد، ولی برام آشنا نبود ...
دیروز به جناب چت جی پی تی گفتم میخوام موهام رو رنگ قرمز طبیعی شبیه مو قرمزی های هلند بکنم، گفت یه عکس از موهات بده، منم براش فرستادم، یه ترکیب رنگ بهم داد و منم به موهام زدم، دقیقا موهام شبیه مو قرمزی های هلندی شده، قبلن هم موهام رو قرمز کرده بودم، ولی ایندفعه خیلی خاص شده، خیلی طبیعی شده ، انگار مو ...
بعد از حدود پنجاه روز دوباره قراره یه دوشنبه صوفیانه داشته باشم، بعضی وقتا میگم کاش تمام روزهام شبیه دوشنبه هام باشه،اما اگر اینجوری باشه ، احتمالا برام عادی میشه و لذتش رو به اندازه کافی نمیبرم، پنجره اتاقم توی یک فضای سبز باز میشه، با کلی درخت، روی اون درختها هم کلی بلبل خرما(یه پرنده کوچولو که نم ...
من ترجیح میدادم مهربون باشم، لبخند بزنم، شیطنت کنم، مثل یه کودک شاد و شفاف زندگی کنم، اما میدونید ته اش چی شد؟ هر ننه قمری از راه رسید خواست یه ضربه ای به من بزنه و بره، یه انگ و بر چسبی به من بزنه و بره... بابا جان بد بودن، بی ادب بودن، گستاخ بودن، زبون دراز بودن، حرمت نگه نداشتن، دل شکستن، توهین ک ...
هر چقدر که زمستون بارون نداشتیم، دیروز و امروز چنان بارون شدید و البته دلچسبی اومد، که آدم حس میکرد توی بهشت هستش، هوا مطبوع و تمیز شده، خدا کنه حداقل تا آخر اردیبهشت ماه اینجوری بمونه، من بر عکس این عاشق های همیشه شکست عشقی خورده که فاز عشق و عاشقی برای پاییز و زمستون برمیدارن، دلبسته ی بهار و تابس ...
1-در ارتباط با امانتداری : "یا ایها الذین آمنوا لا تخونوا اللـه و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون." ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است)» ***خداوند خیانت در امانت رو هم ردیف با خیان ...
از خیلی خیلی کودکی، حتی قبل از مدرسه رفتن، چالش های وحشتناکم با مادرم شروع شد، حالا نمیخوام خیلی وارد جزئیات بشم، اما نهایت مادرم وقتی با کتک زدن من نمی تونست منو سر به راه کنه، میرفت پیش پدرم و از من بهش شکوه و شکایت میکرد، یه روز پدرم منِ تپل با لپ های قرمز و موهای وز وزی قرمز رو کنار کشید و گفت ، ...