"به تنهایی و بیکسی کشنده ای که آرام آرام فرسوده و فرسوده ترم می کند..." این جمله رو فانی بانو توی پست جدیدش گذاشت، بی آنکه راهی بذاره که براش کامنت بذاریم،قربون صدقه اش بریم، بگیم تو که تنها نیستی، ما هستیم، بگیم به خدا ما هم خیلی تنها و بی کس و کاریم و تا بهش ثابت نکنیم که چقدر ازش تنهاتریم، دست از ...
پدر و مادر و دو تا بچه هاشون... یه دختر هفت ساله، یه پسر پنج ساله... بچه ها در حد انفجار شیطون و بازیگوش... پدر و مادر بشدت ساکت و آروم و نجیب و سر به زیر... مادر غم دنیا توی صورتش بود... پدر از شیمی درمانی برگشته بود، موهاش ریخته بود، ابروهاش هم... دختر شاد و شنگول اینور و اونور میپرید... پسر هم.. ...
بسم الله الرحمن الرحیم وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ . و هر که در آسمانها و زمین است و سایه هایشان خواه و ناخواه، در بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده می کنند. . . . - جناب مارکس ! شما خدا رو میپرستید...؟ -خدا؟ خدا ک ...
اگر اینروزها کمتر میام اینجا، دلیلش اینه که مثل بز نشستم دارم رو تابلوهام کار میکنم، تا پاسی از شب بیدارم البته باید بگم بعد از کلی پیگیر بودن و سفارش کردن به خیلیها، مجوز نمایشگاه صادر شده، اما حالا بچه ها میگن هزینه اش زیاده و انصراف دادن، به نظرم اصلا هزینه اش زیاد نیست، نمیدونم چرا بعضی ها که م ...
دلم یه کم درهم برهم نویسی خواست... ۱-یه بنده خدایی رفته آمریکا پیش خانواده اش و یه وکالت محدود توی یه سری کارها، به من داده، براش انجام بدم، واسه همین بیشتر از معمول تهران میرم و میام، اولش فکر میکردم چه خوب... اما واقعا الان خسته شدم ...(آیکون یه دختر تنوع طلب که مدام از این شاخه به اون شاخه میپره ...
استادی داشتیم بزرگوار و بزرگ منش و بزرگ زاده... از آنهایی خدا می دانند و عشق و عرفان... از آنها که پل میزدند به آن سوی آسمانها... گفتنی ها از ایشان زیاد است، اما یک موردش این بود، میگفت میخواهید کاری در شما نهادینه شود، برای آن کار نیت چهل روزه کنید... و چهل روز مرتب آن کار را تکرار کنید...با آگ ...
هر بار می آمدم به پیجم سر میزدم، می دیدم که اصلا مطالب پیجم رو دوست ندارم ، چون لبریز از احساسات مخربی بودن که با فشار بقیه طغیان کردن، برای همین تصمیم به پاکسازی کردم و البته که خودم هم مقصر بودم، شاید میخواستم ثابت کنم ببین منم میتونم بد باشم، میتونم نامرد باشم، میتونم بدجنس باشم، میتونم با آبروی ...
دخترِ تنها، آرام در گوشهای از دنیا نشسته بود؛ جایی در میان رؤیاهای خاموش و خاطراتی که بوی غروب میدادند ، موهای قرمز و پرپیچ و تابش را باد نوازش میکرد و نگاهش، دوردستترین ستاره را میکاوید؛ انگار دلش را آن بالاها، جا گذاشته بود، میان آسمان، که روی زمین ، کسی حرف دلش را نمیفهمید. نه شانهای برای ...
یک جوری در ثانیه نسبت به من واکنش نشون میدن که قشنگ تابلوئه که دارن ماست مالی میکنن... هیچوقت با دست رو بازی نکن... به جای تظاهر ، به دنبال اصلاح باش... به خدا ایراد اینه که نمیخوای بپذیری کوه ایرادات هستی... طلب سلامتی روح و جسم دارم برای خودم و همگان ... خدایا همه ی آدمها... همه ی آدمها ... همه ی ...
ما حرف میزدیم، میشد غیبت و گناه و بدی و بدجنسی و خراب کردن دیگران... خودشون حرف میزنن میشه ناله های عاشقانه... این دنیا میچرخه و میچرخه و میچرخه و هر چیزی که دیگران رو بخاطرش سرزنش کردی، سر راهت میذاره ، تو رو توی همون شرایط ، ولو بدترش میذاره... دست کم من نه عاشق بودم و نه به دنبال عاشقی... که عشق ...